ماهِ خاموش|"AshoB" کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع "ASHOB"
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 309
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
لایک‌ها
24,561
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
**به نام ایزد پاک**

دلنوشته: ماهِ خاموش

نویسنده: آشوب آریامنش

کاربر تک رمان

ژانر: تراژدی



مقدمه:
نمی‌بینمش!
گویی در آسمانم نیست.
ماه درخشان روز های کودکی‌ام دیگر نیست!
بیم دارم از افول همیشگی‌اش.
ترسم از این است که مبادا از آسمانم رفته باشد.
وهم دارم از نبودش.
مگر جهانم بی "او" قابل تصور است؟!
مگر در نبودش می‌شود زیست!؟
مباد آن روز!
مباد آن روز که ماهم نباشد و من جان در این کالبد حقیر نگاه دارم.
از پذیرش چنین گمان دهشتناکی ناتوانم!
نمی‌توانم بپذیرم!
نمی‌خواهم بپذیرم!
زین پس می‌پندارم که او هست؛ اما بی‌فروغ!
او هست؛ اما سکوت اختیار کرده!
ماهم هنوز در آسمان من است. او همینجاست؛ در همین ن*زد*یک*ی!
اینگونه اندیشیدن بهتر است.
زین پس برای او خواهم نوشت!

برای "ماهِ خاموش"
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
لایک‌ها
24,561
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
آرامش در آ*غ*و*ش تو آرام می‌شود.
عشق، شمیم تن تو را دارد.
مهر، وجودش ز وجودت پدیدار گشته!
ای آنکه برایم نور بودی و خود مرا به وادی ظلمت روانه کردی؛ هنوز هم، در خم کوچه‌های پیچ در پیچ این شهر غمزده و خاک نشسته به دنبال نشانی از توی بی‌نشان می‌گردم.
ای که صدایت آوای خوش رود بود برایم و گرمای دستانت حس ناب تلالو پرتوی خورشید بر پیکرم؛ دلتنگ نشده‌ای؟ هنوز از دوری این نیمهِ جان که نیمه‌ی جانش بودی به تنگ نیامدی؟
گویا تو از من مقاوم تری. طاقتم طاق شده از فقدان حضورت!
ای ماهِ خاموشم؛ نیستی، اما هنوز هم سرحگاهان به شوق نوشیدن نگاه گوارایت چشم می‌گشایم.
ماهِ خاموش، افولت برایم مترادف ترین واژه با مرگ بود!

مرا به زندگی باز گردان!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
لایک‌ها
24,561
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
آسمانم پر شده از ستارگان چشمک زن!
چشم نوازند اما پوچ و تهی از حس حضور همیشگی!
تو ماه بودی و نماندی، از سوسوی این طفلکان مهجور و محسور چه انتظاری باید داشت؟!
دلم به خورشید گرم است اما، او که تو نمی‌شود!
هرچند او عزیز است و امید بخش، لیک تو بودی که گَرد غم از کوچه های دلم با نگاه نقره‌فامت می‌زدودی.
ای که برای نخستین بار، نگار حس وابستگی را بر کارگاه دلم نقش زدی؛ تو که اهل شکستن نبودی! نه دل می‌شکستی و نه پیمان، چه آمد بر سرت که هم عهد گسستی و هم ترک بر جان بی‌جان قلب رنجورم نهادی!؟
از آن موسم که نقش حضورت بی‌رنگ شد؛ وارسته از تمام عواطف رنگین؛ قلبم اسیر شد در بند حسی ننگین.
ماهِ خاموش، گناه ترک های این دل‌های بی‌گناه بر گر*دن توست؛ اما منه دیوانه تر از مجنون، این گناهان را چون گر*دن‌آویزی ثمین، با فراغ بال بر گر*دن خویش می‌آویزم تا سبک بال، پر بگشایی و آسوده تر دور شوی از این کلبه‌ی عشقی که از بهر آرامش تو، ساخته شده بود!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
لایک‌ها
24,561
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
همچون قناری اسیر دست میله های قفس؛ دل بی‌پروا را به بند کشیده بودم.
مبادا سرپیچی کند از فرمان عقل!
لیک این دل غمدیده‌ی مجروح آنچنان شیون و شِکوِه کرد که میله های پولادین منطق هم مغلوب این شعر دردناک و غم‌اندوده شدند.
حال افسار این جسم و جان ناتوان به دستان این دل غم‌نشان افتاده و در میان پس کوچه‌های شهر گمشدگان در پی گمگشته ی خویش می‌گردد.
بهاری خزان دیده‌ام و باران تنهایی گونه‌های گلگونم را تر کرده، ای باد صبا، خبر حال نزارم را برسان به آن بی‌وفا و در گوشش نجوا کنان بگو:
ماهِ خاموش، ابر مصیبت بر آسمان اقبالش دامن گسترانده و پرتوی لبخند از پس این لفافه‌ی نحس بر سیمایش نمی‌تابد!

بیا تا از یمن حضورت فروغ شادی بر جهانش حکمفرما شود!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"

"ASHOB"

کاربر اخراجی
کاربر اخراجی
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-16
نوشته‌ها
2,920
لایک‌ها
24,561
امتیازها
88
محل سکونت
زیر آوار آسمان 🌪️
کیف پول من
7,839
Points
19
خفقان آور آست هوایی که شمیم نفس هایت در آن نپیچد!
بی‌تابم می‌کند بارانی که در نبود تو بر تن پنجره شلاق می‌زند.
بارانی که تو عاشقانه از بارشش به وجد می‌آمدی اکنون برای من حکم شکنجه را داد.
روحم را می‌آزارد.
احساسم را جریحه دار می‌کند؛ آنچه برای تو آرامش بود و حال برای من آشوب است.
ماهِ خاموش، هنوز هم باران را دوست داری!؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : "ASHOB"
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا