شکسته متاعی که در حرز توست از آن به که در دست دشمن درست[۱]
سخنی با شما
سپاس خدای را که بار دیگر این توفیق بوجود آمد تا بتوان خالصانه بندگی خدا کرده و در راه کمک به دوستان عزیز ساعی باشم روزها همه در پی هم رفتند و در این ایام بی آنکه به عقربه های ساعت نگریسته باشیم فقط در انتظار طلوع خورشید بودیم و غافل از احوال درون و غروب بی مثال خورشید
و جوانی بی آنکه لمس شود در گنجه ی روزمرگی ها گرد و خاک می خورد
به کدامین سوی جاده می بایستی که نگریست همه رفتند و فقط ما ماندیم ولی ما هم نمی مانیم
انجمن رمان نویسی | تک رمان
انجمن رمان نویسی تک رمان با هدف تشویق نویسندگان ایجاد شده و در راستای پیشرفت نویسنده های نوقلم و چاپ برترین رمان ها فعالیت می کند.
forums.taakroman.ir