مخروبه | لیلا کاربر انجمن تک رمان.

[L.HaMze.n]

به نام یکتا خدایی که عذاب را آفرید!

نام دلنوشته: مَخروبه
نام دلنویس: لیلا حمزه نژاد
مقدمه:
با بُهت زُل می‌زَنَم به رو‌به‌رو
به مَخروبه‌ای با نام مُستعارِ دُنیا
هَر کجا که می‌نِگَرَم
تَنها خَرابه‌های پِی دَر پِی می‌بینم!
و اِنسان‌هایی با ذِهن های خَراب!
اِنسان هایی که مَسئول مَرگ رویا‌ها و آرزو‌های مَن هَستَند! ... .

ژانر: تراژدی، اجتماعی.

« خوش حال میشم نظر ها و انتقاداتون رو در خصوص قلم خام بنده کامنت کنید! » ​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[L.HaMze.n]

طَعم تَلخ مَرگ را چِـه کسی اَندازه‌ی من می‌داند؟

لحظِه‌ای آرامِش را چـه کسی اَندازه‌ی من می‌خواهد؟

قَل*ب بیچاره‌ی مَن کِی از این مَخروبه‌ی حَسرَت نِجات می‌یابد؟

این خوش‌بختی که می‌گویند، چه زَمانی راه خواهَد رَفت روی جادِه‌ی اِقبالم؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[L.HaMze.n]

غَم‌هایم راهپِیمایی می‌کنند در کوهِستان اَفسوس

و آه‌هایم پا گُذاشته‌اند دَر یَخبَندانِ حَسرَتِ دیروز

و تَقدیر هَر لَحظه بیشتر مَرا هُل می‌دهد سَمت پَرتگاه اَندوه... .

شاید باید کنار بیایم بـه زندگی کردن در این جهان مَخروب!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[L.HaMze.n]

در َجهانی پُر از عَذاب

غَرق در مُستَعمَره‌ای از دَرد‌های بی حساب

و زندگی‌ای که رفت بر باد

تنها خدا را داشتم که جَوابم را نداد!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[L.HaMze.n]

من در این دنیای مُخَرِب

در زَمان بی‌کسی هایم

تنها یک یار داشتم

که نه تنهایم گُذاشت

و نه از من دوری جَست

و او چیزی نبود جز غم!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[L.HaMze.n]

چشمانی غَرق در اَشک و افسوس

دستانم بی‌حِس

می‌کشم آهی س*ی*نه‌سوز

پاهایم بی‌رمق و سُست

به قبرستان آرزو‌هایم می‌رسم...

زانو می‌زنم و به قبر‌هایشان که در کنج قلب

رنجورم ساخته بودند زل می‌زنم

آبشار اشک‌هایم بیشتر فَوَران می‌کند

و شروع به زار زدن می‌کنم

حق رویاهایم نبود که اینگونه به قتل برسند

آن هم زیر آوار مخروبه‌ای که زمانی دنیا نام داشت!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[L.HaMze.n]

نِقاب خوشحالی بَر صورت می‌زنم و خنده‌کُنان

می‌گذرم از کنار مَخروبه‌ی هَراس انگیزی به نام جهان.

ساکنان دنیا فکر می‌کنند غَمی ندارم

نمی‌دانند سرتا پای وجودم پر از نفرت است! من دیگر رویایی ندارم!

متنفرم از این جهان!

از موجود بی‌روحی به نام انسان!

و غم و اندوه راه می‌رود در تَه قلب شِکسته‌ام، رِژه کُنان!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[L.HaMze.n]

لباس‌های سیاه را از تَنم در نمی‌آورم.

می‌پرسند چرا سیاه پوش شده‌ای؟

خبر ندارند عَزا دارم، عَزا داره آرزو‌هایی

که زیر آوار این زندگیِ مخروبه دَفن شدند

و کسی ذَره‌ای اهمیت هم به آنها نداد!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[L.HaMze.n]

در این خرابه‌ که به زندگی معروف است، هیچ

خوشی‌ای ندیدم. در ژرفای این قلب بی‌چاره‌ام

ناله‌های بسیار پرورانده ام.

ناله‌هایی که اگر بخواهم از قلبم رهایشان کنم،

همانند موج خروشانی پیش روی خواهند کرد و

تمام کسانی که به من اجازه‌ی زندگی ندادند، خفه

خواهد کرد!

آنقدر بی‌رحم نیستم که کسی را خفه کنم

اما آنقدر دلشکسته هستم، که از خدا بخواهم آنها

را خفه کند!

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[L.HaMze.n]

آرزو‌ها و رویا‌های من زیر آوار مخروبه‌های این جهان گم‌شده، خبر داری؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان