مفاهیم طراحی، ضوابط و استانداردها و تحلیل نمونه ها
مفهوم در معماری:
آنچه انسان از دنیای درون و بيرون خود درک می کند، سرانجام به صورت شکلی از بيان و با معنای خاص به عرصه ی ظهور میرسد.اینکه معانی،زندگی را شکل می دهند یا زندگی مفاهیم را به وجود می آورد،شاید پرداختن به یک دور باطل باشد.
اما ملاکهای ارزش گذاری در ذهن انسان معيارهای معناگر و مفهوم ساز هستند.موسیقی با نت ها نواخته می شود،شعر با کلمات سروده می شود،معماری نیز برای نواخته شدن و یا حتی سروده شدن احتیاج به ایده و کانسپت دارد تا به فضا فرم ببخشد و احساسات انسانی را بیدار کند.ایده و یا مفاهیم شکل دهنده معماری در بطن انتزاع واقعیت های پیرامون مانند طبیعت،شیوه زندگی یا حتی تاریخ نهفته است.هنر مفهومی ویا حتی معماری مفهوم گرا را می توان ،شکل انتزاعی از اندیشه هایی دانست که در ذهن هنرمند از معنا و اثر هنری پدید می آید و سرانجام در ساختاری پیشنهادی و بصورت های بسیار متنوع به نمایش گذاشته شود.به نظر من معماری بدون پشتوانه مفهومی مناسب مانند صدایی است گوش خراش که تنها از قرار گیری چند نت در کنار هم ایجاد شده است و نمی توان آنرا موسیقی خواند.معماری تنها تمرین هنرمندانه سرهم بندی کردن یک پلان از پیش تعیین شده نیست،بلکه معماری هنر معنا دادن به فضا است که یکی از ابزار آن ایده یا مفاهیم انتزاعی است که به صورت تصاویر و طرح ها نمایانگر می شود.
خطی که به منظوری دقیق و حساب شده توسط هنرمند مفهوم گرا ترسیم میشود،بعضا میتواند دنیای ما را دگرگون کند.البته منظور دنیایی با ابعاد معنوی است که در آن برانگیختن ذهن مدنظر است.ترسیم آگاهانه خط تنها هنگامی حادث می شود که منطق بنا شده بر اساس خواست معمار در روند طراحی نفوذ کرده باشد در این صورت نظم فضایی،نه تنها به شکلی نا آگاهانه که با دلایل منطقی ادراک خواهد شد.به بیان دیگر کانسپت،سناریویی است که شکل گیری فرم معماری را کارگردانی می کند.یک معماری مفهومی با جرقه های یک ایده در ذهن معمار آغاز می گردد.کم کم به صورت طرح ها و تصاویر،شکل می گیرد و در نهایت بصورت فضایی نظم یافته در راستای منطق معمار،عرض اندام می کند. معماری بدون هیچ یک از اصول گفته شده نمی تواند مفهوم چندانی داشته باشد و تاثیری عمیق بر بیننده بگذارد و چند لحظه ای او را به فکر وا دارد.زیبایی هنر مفهومی در ایجاد اندیشه و در کثرت برداشت های متفاوت از آن است،زیرا که به تعداد بینندگان آن می تواند فکر و احساس وجود داشته باشد.در اینجاست که ر*اب*طه هنرمند،اثر هنری و مخاطب دگرگون می شود و گاهی در این ر*اب*طه مخاطب و حتی هنرمند بخشی از کلیت و شکل اثر هنری و مفهوم آن به شمار می آید. در آخر می توان معماری را تجسم هم زمان پیچیدگی و انتزاع دانست.معماری اصلی ترین وسیله رویکردهایی است که باعث ترکیب متنافر پیچیدگی و انتزاع در یک کل یگانه است.
مفهوم در معماری:
آنچه انسان از دنیای درون و بيرون خود درک می کند، سرانجام به صورت شکلی از بيان و با معنای خاص به عرصه ی ظهور میرسد.اینکه معانی،زندگی را شکل می دهند یا زندگی مفاهیم را به وجود می آورد،شاید پرداختن به یک دور باطل باشد.
اما ملاکهای ارزش گذاری در ذهن انسان معيارهای معناگر و مفهوم ساز هستند.موسیقی با نت ها نواخته می شود،شعر با کلمات سروده می شود،معماری نیز برای نواخته شدن و یا حتی سروده شدن احتیاج به ایده و کانسپت دارد تا به فضا فرم ببخشد و احساسات انسانی را بیدار کند.ایده و یا مفاهیم شکل دهنده معماری در بطن انتزاع واقعیت های پیرامون مانند طبیعت،شیوه زندگی یا حتی تاریخ نهفته است.هنر مفهومی ویا حتی معماری مفهوم گرا را می توان ،شکل انتزاعی از اندیشه هایی دانست که در ذهن هنرمند از معنا و اثر هنری پدید می آید و سرانجام در ساختاری پیشنهادی و بصورت های بسیار متنوع به نمایش گذاشته شود.به نظر من معماری بدون پشتوانه مفهومی مناسب مانند صدایی است گوش خراش که تنها از قرار گیری چند نت در کنار هم ایجاد شده است و نمی توان آنرا موسیقی خواند.معماری تنها تمرین هنرمندانه سرهم بندی کردن یک پلان از پیش تعیین شده نیست،بلکه معماری هنر معنا دادن به فضا است که یکی از ابزار آن ایده یا مفاهیم انتزاعی است که به صورت تصاویر و طرح ها نمایانگر می شود.
خطی که به منظوری دقیق و حساب شده توسط هنرمند مفهوم گرا ترسیم میشود،بعضا میتواند دنیای ما را دگرگون کند.البته منظور دنیایی با ابعاد معنوی است که در آن برانگیختن ذهن مدنظر است.ترسیم آگاهانه خط تنها هنگامی حادث می شود که منطق بنا شده بر اساس خواست معمار در روند طراحی نفوذ کرده باشد در این صورت نظم فضایی،نه تنها به شکلی نا آگاهانه که با دلایل منطقی ادراک خواهد شد.به بیان دیگر کانسپت،سناریویی است که شکل گیری فرم معماری را کارگردانی می کند.یک معماری مفهومی با جرقه های یک ایده در ذهن معمار آغاز می گردد.کم کم به صورت طرح ها و تصاویر،شکل می گیرد و در نهایت بصورت فضایی نظم یافته در راستای منطق معمار،عرض اندام می کند. معماری بدون هیچ یک از اصول گفته شده نمی تواند مفهوم چندانی داشته باشد و تاثیری عمیق بر بیننده بگذارد و چند لحظه ای او را به فکر وا دارد.زیبایی هنر مفهومی در ایجاد اندیشه و در کثرت برداشت های متفاوت از آن است،زیرا که به تعداد بینندگان آن می تواند فکر و احساس وجود داشته باشد.در اینجاست که ر*اب*طه هنرمند،اثر هنری و مخاطب دگرگون می شود و گاهی در این ر*اب*طه مخاطب و حتی هنرمند بخشی از کلیت و شکل اثر هنری و مفهوم آن به شمار می آید. در آخر می توان معماری را تجسم هم زمان پیچیدگی و انتزاع دانست.معماری اصلی ترین وسیله رویکردهایی است که باعث ترکیب متنافر پیچیدگی و انتزاع در یک کل یگانه است.
انجمن رمان نویسی تک رمان
انجمن رمان نویسی تک رمان تایپ رمان شعر و دلنوشته خود را به صورت آنلاین منتشر کنید و با نويسندگان در ارتباط باشید
forums.taakroman.ir