خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

قصه مسواک بی دندان

  • نویسنده موضوع its.sanaz
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 287
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

its.sanaz

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-06
نوشته‌ها
377
کیف پول من
-192
Points
0
مسواک بی دندون قصه مسواکی است که در خانه ای زندگی می کند و هیچکدام از اهالی منزل برای تمیز کردن دندان
هایشان از آن استفاده نمی کنند تا اینکه مسواک خسته می شود و می خواهد از آن خانه برود شما می توانید این داستان کوتاه
را به عنوان قصه های کودکانه برای خواب بچه ها تعریف کنید .
یک مسواک بود کوچولو و بی دندون! صبح تا شب توی جامسواکی می نشست تا دندون ها بیایند و او تمیزشان کند؛ اما هیچ
دندونی پیش او نمی آمد هر دندونی که می آمد، پیش مسواک خودش می رفت. یک روز مسواک بی دندون از آن همه
تا »! من دیگر از اینجا ماندن خسته شدم. هیچ دندونی من را دوست ندارد، من از اینجا می روم « : نشستن خسته شد. گفت
مسواک بی دندون ». نه! نرو، اگر بری کثیف می شوی، دیگر هیچ دندونی تو را دوست ندارد « : خواست برود، حوله گفت
مگر نمی دانی؟ تو « : حوله گفت » اشکالی ندارد، من که دندون ندارم! چقدر اینجا بیکار بمانم؟ خسته شده ام « : گفت
مسواک نی نی هستی. نی نی الان کوچولو است، دندون ندارد اما چند وقت دیگر چند تا دندون در می آورد. اگر تو نباشی،
مسواک بی دندون خوشحال شد،گفت: من مسواک نی نی هستم؟چرا زودتر بهم »؟ چه کسی دندون های نی نی را مسواک کند
نگفتید! باشد، صبر می کنم تا نی نی دندون در بیاورد، آن وقت می شوم مسواک با دندون
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

بالا