استوانهی کورش بزرگ، بیشک یک اثر مهم در تاریخ ایران و جهان بهشمار میرود. با اینکه این استوانه یک اثر بابلی است و در بابل در منطقهی میانرودان (بینالنهرین در عراق کنونی) به دست آمده، ولی یکی از مهمترین اسناد تاریخ ایران و هویت ایرانی بهشمار میرود. چرا که در آن نمودی ار فرهنگ، اندیشه، رفتار و جهانبینی ایرانیان باستان دیده میشود. بنابراین، معرفی این اثر فرهنگی برای ایرانیان اهمیت بسیار دارد تا این اثر ارزشمند را بهتر شناخته و با اندیشهها و تاریخ نیاکانشان بیشتر آشنا شوند (ص 11).
استوانهی کورش و دیگر اسناد بابلی بهعنوان مدارک دست اول نشان میدهند که داستان هرودوت مانند بسیاری از داستانهای دیگر او ساختگی است و ارزش تاریخی ندارد. بنابراین، استوانهی کورش به همراه دیگر اسناد و مدارک دست اول از بابل، مدارک مهمی هستند که به کمک آنها میتوان تاریخ رایج را تصحیح کرد (ص 69).
بنا بر این متنها [اسناد بابلی]، که برخی پیش از ورود کورش به بابل نوشته شدهاند، نبونئید با تحمیل باورهای دینی خود به مردم و عدم حضور در پایتخت، باعث بروز نارضایتی در مردم و آشفتگی اجتماعی و سیاسی در بابل شده بود. او که سین، خدای ماه را پرستش میکرد، به باورهای بابلیان بیاعتنا بود و تلاش میکرد تا خدای خود را جایگزین خدای مورد احترام مردم سازد. او جشن سال نوی بابلیان را نیز عملاً با غیبت طولانی خود به تعطیلی کشاند. در یک متن بابلی به نام «روایت منظوم»، نبونئید دیوانه معرفی شده و در آن گفته شده که نبونئید به زبان خود به بزرگان بابل گفته بود نمیتواند با قلم بنویسد (بیسواد است)، اما ادعا میکرده که با خدایان و عالم غیب در ارتباط است. در همین متن گفته شده است که او اندکی پس از به قدرت رسیدن، به تیمه در شمال شرقی عربستان و نزدیک دریای سرخ لشکرکشی کرد، شاه آنجا را کُشت و در همانجا اقامت گزید. نبونئید حدود ده سال به بابل بازنگشت. طبق این متن، او به جای رسیدگی به بابل، به ساخت و ساز در تیمه دست زد و برای این کار از مردم آنجا بیگاری کشید. همچنین در این متن، به کشتار مردم، از جمله زنان و کودکان در تیمه اشاره شده است. این رفتارها و بیتوجهی او به بابل، باعث تنفر اهالی بابل از او شده بود و بدون شک افرادی از بابل این نارضایتی را به کورش منتقل کرده بودند. کورش و حکومت هخامنشی نیز، بهدرستی زمان مناسب را برای این اقدام تشخیص دادند (ص 70).
با اینکه به نظر میرسد بابلیان پیشاپیش از جانب کورش آسوده خاطر بودند، اما احتمالاً مردم شهر از ورود یک سپاه بیگانه و تصرف شهرشان نگران بودهاند. آنگونه که کورش در کتیبه بیان کرده است، او به نگرانیهای مردم پایان داده و در پی آرامش شهر بابل بوده است. از متن کتیبه روشن است که کورش به سپاهیانش اجازهی خونریزی، تاراج و بدرفتاری با مردم را نداده است و در آن از احترام به مردم و باورهای دینی آنها سخن گفته شده است (ص 71).
این رفتار کورش، تنها به بابل محدود نمیشد. در کتیبهی «روایت منظوم» نوشته شده که کورش به سربازانش، اجازهی نزدیک شدن به اِکور (خانهی کوهستان = E-Kur)، پرستشگاه باستانی انلیل در نیپور را نداده است. رفتار دوستانهی کورش، شامل نبونئید نیز گردید و جانش بخشیده شد. در کتیبههای بابلی آمده است که نبونئید در بابل بازداشت شد و به سرزمینی دیگر فرستاده شد. بروسوس، تاریخنویس بابلی نوشته است که نبونئید را به کرمان فرستادند.
در واقع یک پیام روشن این استوانه، پرهیز از خشونت از سوی فرمانروایی است که در اوج قدرت است. واژههایی که در این کتیبه بیشتر بر آنها تکیه شده؛ صلح، رهایی، شادی و آرامش است. با چنین رفتاری بود که بابلیان، کورش و پس از او، شاهان هخامنشی را به عنوان فرمانروایان خود پذیرفتند و آنان را با عنوان «شاه بابل» خطاب کردند. در صورتی که این عنوان را هرگز برای اسکندر به کار نبردند. کورش نیز همچون یک شاه خارجی رفتار نکرد، بلکه درست مانند یک شاه بابلی و مطابق سنتهای آنان رفتار کرد، در کتیبهی «روایت منظوم» آمده است که کورش همچون یک فرمانروای بابلی، خود بیل و کجبیل و زنبیل آب به دست گرفت و کار ساخت دیوار بابل را آغاز کرد.
با اینکه شاهان بیگانه نیز پیش از کورش به بابل تاخته بودند و برخی در بابل دست به انجام ساخت و سازهایی زده بودند، اما بابل در طول تاریخ طولانی خود پیش از کورش، هرگز چنین رفتاری را تجربه نکرده بود. فرمانروایان و فاتحان پیش از کورش در صورتی که مردمان شکست خورده را کشتار نمیکردند، همواره آنان را از سرزمین مادری خود به سرزمینهای دوردست کوچ میدادند. کورش تنها فاتحی است که برخلاف فرمانروایان پیش از خود، نه تنها مردمان را از خانههایشان کوچ نداد، بلکه کوچ دادهشدگان را به سرزمینهای مادریشان بازگرداند که این کار در تاریخ بیسابقه است (ص 72).
او همچنین برخلاف فاتحان گذشته که پرستشگاهها و مکانهای مقدس سرزمینهای دیگر را تاراج و ویران میکردند و نمادهای مقدس را به سرزمین خود میبردند، پرستشگاههای آسیبدیده را بازسازی کرده و همانگونه که خود میگوید، خدایان را به جایگاههایشان بازگردانده است. به همین دلایل است که دینهای دیگر از کورش با احترام یاد کردهاند.
بنابراین با توجه به آنچه در استوانه از زبان خود کورش بیان شده است، میتوان دریافت که چرا کورش در متون کهن شخصیتی قابل احترام دارد. او رسم تازهای در تاریخ بنیان نهاد که افتخار را نه در تاراج و ویرانی شهرها و کشتار مردم، بلکه در رسیدگی به آنان و آزادی دادن به مردم برای ادامهی راه و روش زندگیشان بهشمار میآورد (ص 73).
در دوران معاصر، استوانهی کورش به نام منشور حقوق بشر نیز خوانده شده است. با اینکه این متن، یک منشور حقوق بشر (1) به معنای امروزی آن نیست، اما نکاتی در متن وجود دارد که نشان میدهد حقوق انسانی مردم توسط کورش و سپاهیان او بر مبنای آنچه امروزه به نام حقوق بشر شناخته میشود، رعایت شده است.
اهمیت این متن آنجا بیشتر نمودار میشود که بدانیم این رفتاری است که کورش نه تنها با مردم خود، بلکه به عنوان یک پادشاه فاتح، با مردم شکست خورده در پیش گرفته بود. بنابراین، به این استوانه و متن آن میتوان به عنوان نمادی از رفتار متمدانه و همراه با احترام به حقوق انسانها نگریست (ص 73 و 74).
پیش از این بابل در تاریخ خود بارها شاهد ورود سپاهیان بیگانه بوده که باعث توقف زندگی عادی مردم، به طور کامل گریدیده بود.
[در صورتی که اسناد گوناگون نشان می دهند که زندگی عادی مردمان در هنگام فتح بابل توسط سپاهیان کوروش در جریان بوده است (ن.ک: اسناد شگفت انگیزی که محتوای استوانه کوروش را تأیید میکنند]
یک نمونهی آن، تسخیر بابل از سوی سناخریب (Sennacherib) شاه آشور است. سناخریب در سال ۶۹۰ پیش از میلاد، به بابل یورش برد و شهر را پس از پانزده ماه محاصره در سال ۶۸۹ پیش از میلاد به تصرف درآورد.
سناخریب پس از تصرف بابل، شهر را چنان ویران کرد که تا سالها، بابل و ساکنان آن از صح*نهی جهان ناپدید شدند. آنگونه که سناخریب میگوید، از شهر و مردمانش چیزی جز گرد و غبار باقی نگذاشت.
ساناخریب در کتیبههایش با افتخار میگوید:
شکی نیست که رفتار کورش با فاتحان پیش از او متفاوت بوده و آنچه در کتیبهاش از آن با افتخار سخن گفته، دوری از کشتار و خونریزی و ورودِ بدون نبرد به بابل است. بنابراین، رفتار کورش با مردم شکستخورده را میتوان به نوعی یک دستاورد مهم تاریخی به شمار آورد (ص 80).
کورش تنها کسی است که در کتاب عهد عتیق از او با عنوان «مسیح» یا نجاتدهنده نام برده شده. همچنین مولانا ابوالکلام آزاد (۱۸۸۸-۱۹۵۸)، سیاستمدار و فیلسوف هندی، این نظر را ارائه داد که بر اساس آن، فرمانروای دادگری که در قرآن از او با عنوان ذوالقرنین (به معنی دارندهی دو شاخ) یاد شده است، در واقع همان کورش است و نه اسکندر مقدونی [ (2) ].
حکومتی که کورش بزرگ به وجود آورد، بر پایهی احترام به فرهنگ مردمان دیگر بنا شد. فرمانروایان هخامنشی پس از کورش، با داشتن کشوری با نژادها، زبانها و فرهنگهای گوناگون به خود میبالیدند و در کتیبههایشان با افتخار از آن یاد میکردند (ص 86).
متاسفانه در دوران معاصر پیام استوانهی کورش، گاه مورد تحریف نیز قرار گرفته است و برخی درصدد کمرنگ کردن شخصیت کورش و دستاوردهایش برآمدهاند. ترجمهها و تفسیرهای نادرست از نوشتههای باستانی، سبب برداشتهای نادرست میگردند. برخورد با نوشتهها و زبانهای باستانی یک کار بسیار تخصصی است و عدم آشنایی کافی با خطوط و کتیبهها و همچنین منابع و روش تحقیق، به نتیجهگیریهایی نادرست و گمراهکننده منجر میشود که به هیچ عنوان جنبهی علمی ندارند. بنابراین، جای شگفتی نیست که تاکنون ترجمهها و تفسیرهای نادرستی از استوانهی کورش ارایه گردیده است. متاسفانه در دوران معاصر، آنطور که باید و شاید، به اهمیت استوانهی کورش و پیام آن پرداخته نشده است.
گرچه منابع گوناگون، رفتار خوب کورش با مردم و پرهیز او از خشونت را تایید میکنند، اما در چند دههی اخیر، برخی از پژوهشگران نیز علاقهی چندانی به اهمیت متن استوانهی کورش نشان ندادهاند و آن را نوشتهای تبلیغاتی همانند نوشتههای دیگر شاهان بابلی پیش از کورش به شمار آوردهاند. با اینکه متن استوانه، نشان دهندهی ادامهی سنت نوشتار بابلی است، اما هم پیام استوانه با محتوای کتیبههای دیگر به کلی متفاوت است و هم تاریخ، کورش را شخصیتی متفاوت با فرمانروایان دیگر به یاد میآورد. این استوانه به عنوان یک بیانیه، نشان دهندهی احترام یک فرمانروای در اوج قدرت، نسبت به مردم، به ویژه مردمان دیگری است که با او هموطن، همدین و همزبان نیستند، اما با فرهنگ، زبان و دین آنان با احترام برخورد میشود. و در کنار این موارد، غرور یک ملت شکستخورده نیز حفظ شده است. نادیده گرفتن کورش و دستاوردهای او و نقشی که در تاریخ داشته، نادیده گرفتن بخشی مهم از تاریخ بشر است که هیچ کمکی به شناخت انسان از دستاوردهای فرهنگی و تاریخی خود نمیکند و باعث تشویق احترام به حقوق انسانی نیز نمیشود. حال آنکه، در زمان معاصر، باید از هر الگویی برای بهبود شرایط جهانی سود برد و بشر محکوم به استفاده از نکات مثبت تاریخ در مسیر خود به سوی آینده است. بنابراین، باید از آنچه در این استوانه نوشته شده، به عنوان نمونهای مثبت استفاده شود تا صلح، مدارا و رفتار انسانی با مردمان، بدون توجه به ملیت آنان، تشویق گردد.
تاکنون آثار بسیاری از جهان باستان به دست ما رسیدهاند و هرکدام داستانی برای بازگو کردن دارند. اما تنها چند اثر از قدرت و اهمیت استوانهی کورش بزرگ در جهان برخوردار هستند
استوانهی کورش و دیگر اسناد بابلی بهعنوان مدارک دست اول نشان میدهند که داستان هرودوت مانند بسیاری از داستانهای دیگر او ساختگی است و ارزش تاریخی ندارد. بنابراین، استوانهی کورش به همراه دیگر اسناد و مدارک دست اول از بابل، مدارک مهمی هستند که به کمک آنها میتوان تاریخ رایج را تصحیح کرد (ص 69).
تک رمان
دانلود رمان عاشقانه از طریق سایت تک رمان دانلود رمان جنایی برای دانلود رمان رایگان وارد شوید جهت چاپ رمان و نشر در انجمن رمان نویسی از طریق اورود به انجمن اقدام کنید
taakroman.ir
با اینکه به نظر میرسد بابلیان پیشاپیش از جانب کورش آسوده خاطر بودند، اما احتمالاً مردم شهر از ورود یک سپاه بیگانه و تصرف شهرشان نگران بودهاند. آنگونه که کورش در کتیبه بیان کرده است، او به نگرانیهای مردم پایان داده و در پی آرامش شهر بابل بوده است. از متن کتیبه روشن است که کورش به سپاهیانش اجازهی خونریزی، تاراج و بدرفتاری با مردم را نداده است و در آن از احترام به مردم و باورهای دینی آنها سخن گفته شده است (ص 71).
این رفتار کورش، تنها به بابل محدود نمیشد. در کتیبهی «روایت منظوم» نوشته شده که کورش به سربازانش، اجازهی نزدیک شدن به اِکور (خانهی کوهستان = E-Kur)، پرستشگاه باستانی انلیل در نیپور را نداده است. رفتار دوستانهی کورش، شامل نبونئید نیز گردید و جانش بخشیده شد. در کتیبههای بابلی آمده است که نبونئید در بابل بازداشت شد و به سرزمینی دیگر فرستاده شد. بروسوس، تاریخنویس بابلی نوشته است که نبونئید را به کرمان فرستادند.
در واقع یک پیام روشن این استوانه، پرهیز از خشونت از سوی فرمانروایی است که در اوج قدرت است. واژههایی که در این کتیبه بیشتر بر آنها تکیه شده؛ صلح، رهایی، شادی و آرامش است. با چنین رفتاری بود که بابلیان، کورش و پس از او، شاهان هخامنشی را به عنوان فرمانروایان خود پذیرفتند و آنان را با عنوان «شاه بابل» خطاب کردند. در صورتی که این عنوان را هرگز برای اسکندر به کار نبردند. کورش نیز همچون یک شاه خارجی رفتار نکرد، بلکه درست مانند یک شاه بابلی و مطابق سنتهای آنان رفتار کرد، در کتیبهی «روایت منظوم» آمده است که کورش همچون یک فرمانروای بابلی، خود بیل و کجبیل و زنبیل آب به دست گرفت و کار ساخت دیوار بابل را آغاز کرد.
با اینکه شاهان بیگانه نیز پیش از کورش به بابل تاخته بودند و برخی در بابل دست به انجام ساخت و سازهایی زده بودند، اما بابل در طول تاریخ طولانی خود پیش از کورش، هرگز چنین رفتاری را تجربه نکرده بود. فرمانروایان و فاتحان پیش از کورش در صورتی که مردمان شکست خورده را کشتار نمیکردند، همواره آنان را از سرزمین مادری خود به سرزمینهای دوردست کوچ میدادند. کورش تنها فاتحی است که برخلاف فرمانروایان پیش از خود، نه تنها مردمان را از خانههایشان کوچ نداد، بلکه کوچ دادهشدگان را به سرزمینهای مادریشان بازگرداند که این کار در تاریخ بیسابقه است (ص 72).
او همچنین برخلاف فاتحان گذشته که پرستشگاهها و مکانهای مقدس سرزمینهای دیگر را تاراج و ویران میکردند و نمادهای مقدس را به سرزمین خود میبردند، پرستشگاههای آسیبدیده را بازسازی کرده و همانگونه که خود میگوید، خدایان را به جایگاههایشان بازگردانده است. به همین دلایل است که دینهای دیگر از کورش با احترام یاد کردهاند.
بنابراین با توجه به آنچه در استوانه از زبان خود کورش بیان شده است، میتوان دریافت که چرا کورش در متون کهن شخصیتی قابل احترام دارد. او رسم تازهای در تاریخ بنیان نهاد که افتخار را نه در تاراج و ویرانی شهرها و کشتار مردم، بلکه در رسیدگی به آنان و آزادی دادن به مردم برای ادامهی راه و روش زندگیشان بهشمار میآورد (ص 73).
در دوران معاصر، استوانهی کورش به نام منشور حقوق بشر نیز خوانده شده است. با اینکه این متن، یک منشور حقوق بشر (1) به معنای امروزی آن نیست، اما نکاتی در متن وجود دارد که نشان میدهد حقوق انسانی مردم توسط کورش و سپاهیان او بر مبنای آنچه امروزه به نام حقوق بشر شناخته میشود، رعایت شده است.
اهمیت این متن آنجا بیشتر نمودار میشود که بدانیم این رفتاری است که کورش نه تنها با مردم خود، بلکه به عنوان یک پادشاه فاتح، با مردم شکست خورده در پیش گرفته بود. بنابراین، به این استوانه و متن آن میتوان به عنوان نمادی از رفتار متمدانه و همراه با احترام به حقوق انسانها نگریست (ص 73 و 74).
پیش از این بابل در تاریخ خود بارها شاهد ورود سپاهیان بیگانه بوده که باعث توقف زندگی عادی مردم، به طور کامل گریدیده بود.
[در صورتی که اسناد گوناگون نشان می دهند که زندگی عادی مردمان در هنگام فتح بابل توسط سپاهیان کوروش در جریان بوده است (ن.ک: اسناد شگفت انگیزی که محتوای استوانه کوروش را تأیید میکنند]
یک نمونهی آن، تسخیر بابل از سوی سناخریب (Sennacherib) شاه آشور است. سناخریب در سال ۶۹۰ پیش از میلاد، به بابل یورش برد و شهر را پس از پانزده ماه محاصره در سال ۶۸۹ پیش از میلاد به تصرف درآورد.
سناخریب پس از تصرف بابل، شهر را چنان ویران کرد که تا سالها، بابل و ساکنان آن از صح*نهی جهان ناپدید شدند. آنگونه که سناخریب میگوید، از شهر و مردمانش چیزی جز گرد و غبار باقی نگذاشت.
ساناخریب در کتیبههایش با افتخار میگوید:
این نمونهای از رفتارهای رایج در جهان باستان است که بابل نیز بارها آن را تجربه کرده بود. آشوریان نیز با وجود تمدن درخشان خود به آن دست میزدند که هدف از این رفتارها ایجاد ترس در میان مردمان دیگر و حذف رقیبان احتمالی بود. البته آشوریان هم ساخت و سازهایی در بابل انجام داده بودند. آنگونه که کورش در کتیبهی خود میگوید، نوشتهای درون پی یک دیوار یا ساختمان، به نام آشوربانیپال دیده است. اما آشوربانیپال نیز با وجود کارهای ساختمانی خود، پس از تسلیم بابل، دست به کشتار همهی کسانی زد که در برابرش مقاومت کرده بودند.۱۵-۱۳)… شوزوبو (موشِزیب-مردوک = شاه بابل) را زنده در یک نبرد دستگیر کردند و نز من [آوردند]. من او را [در دروازه] در وسط شهر نینوا، همچون یک خوک بستم… (Luckenbill, D.D. 1924. The Annals of Sennacherib, OIP 2, Chicago: 90).
۴۸-۴۳)… همچون سر رسیدن یک توفان، من به راه افتادم و آن را (بابل را) همچون گردبادی در هم کوبیدم. من آن شهر را فرا گرفتم، دستهای من با سدها و ادوات [شهر را گرفت]، ویران (شکستگی)… نیرومندش (شکستگی)… بزرگ و کوچک، هیچکدام را باقی نگذاشتم. من میدانهای شهر را با اجسادشان پوشاندم (ص 79).
….
شکی نیست که رفتار کورش با فاتحان پیش از او متفاوت بوده و آنچه در کتیبهاش از آن با افتخار سخن گفته، دوری از کشتار و خونریزی و ورودِ بدون نبرد به بابل است. بنابراین، رفتار کورش با مردم شکستخورده را میتوان به نوعی یک دستاورد مهم تاریخی به شمار آورد (ص 80).
کورش تنها کسی است که در کتاب عهد عتیق از او با عنوان «مسیح» یا نجاتدهنده نام برده شده. همچنین مولانا ابوالکلام آزاد (۱۸۸۸-۱۹۵۸)، سیاستمدار و فیلسوف هندی، این نظر را ارائه داد که بر اساس آن، فرمانروای دادگری که در قرآن از او با عنوان ذوالقرنین (به معنی دارندهی دو شاخ) یاد شده است، در واقع همان کورش است و نه اسکندر مقدونی [ (2) ].
حکومتی که کورش بزرگ به وجود آورد، بر پایهی احترام به فرهنگ مردمان دیگر بنا شد. فرمانروایان هخامنشی پس از کورش، با داشتن کشوری با نژادها، زبانها و فرهنگهای گوناگون به خود میبالیدند و در کتیبههایشان با افتخار از آن یاد میکردند (ص 86).
متاسفانه در دوران معاصر پیام استوانهی کورش، گاه مورد تحریف نیز قرار گرفته است و برخی درصدد کمرنگ کردن شخصیت کورش و دستاوردهایش برآمدهاند. ترجمهها و تفسیرهای نادرست از نوشتههای باستانی، سبب برداشتهای نادرست میگردند. برخورد با نوشتهها و زبانهای باستانی یک کار بسیار تخصصی است و عدم آشنایی کافی با خطوط و کتیبهها و همچنین منابع و روش تحقیق، به نتیجهگیریهایی نادرست و گمراهکننده منجر میشود که به هیچ عنوان جنبهی علمی ندارند. بنابراین، جای شگفتی نیست که تاکنون ترجمهها و تفسیرهای نادرستی از استوانهی کورش ارایه گردیده است. متاسفانه در دوران معاصر، آنطور که باید و شاید، به اهمیت استوانهی کورش و پیام آن پرداخته نشده است.
گرچه منابع گوناگون، رفتار خوب کورش با مردم و پرهیز او از خشونت را تایید میکنند، اما در چند دههی اخیر، برخی از پژوهشگران نیز علاقهی چندانی به اهمیت متن استوانهی کورش نشان ندادهاند و آن را نوشتهای تبلیغاتی همانند نوشتههای دیگر شاهان بابلی پیش از کورش به شمار آوردهاند. با اینکه متن استوانه، نشان دهندهی ادامهی سنت نوشتار بابلی است، اما هم پیام استوانه با محتوای کتیبههای دیگر به کلی متفاوت است و هم تاریخ، کورش را شخصیتی متفاوت با فرمانروایان دیگر به یاد میآورد. این استوانه به عنوان یک بیانیه، نشان دهندهی احترام یک فرمانروای در اوج قدرت، نسبت به مردم، به ویژه مردمان دیگری است که با او هموطن، همدین و همزبان نیستند، اما با فرهنگ، زبان و دین آنان با احترام برخورد میشود. و در کنار این موارد، غرور یک ملت شکستخورده نیز حفظ شده است. نادیده گرفتن کورش و دستاوردهای او و نقشی که در تاریخ داشته، نادیده گرفتن بخشی مهم از تاریخ بشر است که هیچ کمکی به شناخت انسان از دستاوردهای فرهنگی و تاریخی خود نمیکند و باعث تشویق احترام به حقوق انسانی نیز نمیشود. حال آنکه، در زمان معاصر، باید از هر الگویی برای بهبود شرایط جهانی سود برد و بشر محکوم به استفاده از نکات مثبت تاریخ در مسیر خود به سوی آینده است. بنابراین، باید از آنچه در این استوانه نوشته شده، به عنوان نمونهای مثبت استفاده شود تا صلح، مدارا و رفتار انسانی با مردمان، بدون توجه به ملیت آنان، تشویق گردد.
تاکنون آثار بسیاری از جهان باستان به دست ما رسیدهاند و هرکدام داستانی برای بازگو کردن دارند. اما تنها چند اثر از قدرت و اهمیت استوانهی کورش بزرگ در جهان برخوردار هستند
آخرین ویرایش: