عنوان : آدمها سقوط میکنند
ژانر : تراژدی
نویسنده : اهورا تابش
مقدمه :
بام باورهای تو روزی کوچک خواهد شد
آنقدر که آدمها کم کم از باورت سقوط خواهند کرد
از قلب و افکارت
و قلب فجور ما تهی از هرگونه عشق و محبت خواهد شد
زمانی که این زمین آنقدر زخم خورده شود که آرام آرام خاکستر شود
آدمها سقوط میکنند
انجمن رمان نویسی
اهورا تابش
اهورا تابش کاربر انجمن تک رمان
تایپانلایندلنوشتهدلنوشته آدمها سقوط میکنند اثر اهورا تابش
دلنوشته اهورا تابش
دلنوشته تراژدی
عنوان : غمی گستاخ
ژانر : عاشقانه، تراژدی
نویسنده : اهورا تابش
مقدمه :
به گستاخی غم که هرگز ندیدهام!
با هر درد و رنجی بیرونش میکنم اما مانند خاطرهای در دل من میماند.
دیگر با ان سر جنگی ندارم، دیگر برایم توان جنگی باقی نمانده است...
مانند سنگی سفید در دل دیوار ، بر دل اشفتهی من نشسته است.
عنوان : کالبد مادرم
ژانر : تراژدی
نویسنده: اهورا تابش
مقدمه :
هنگامی که کالبد مادرم را شکافتند
گویی تمام دلش، برای من سوخته بود!
دلش خوشبخت نبود زیرا من مرتکب شدهام
بگذار بهمن یخ زده نسیان
مرا در کام خود فرو ببرد که اورا خوشبخت نکردهام!
من به آن خ*یانت کردم
از این رو که هیچوقت خوشبخت نبوده است...
عنوان : دیگر جوان نمیشوم
ژانر : عاشقانه، تراژدی
نویسنده : اهورا تابش
مقدمه :
در راستای خیابان در کنار صندوق پست
غمنامهای را از پرندگان سراغ میگیرم؛
در این سرزمین حتی پرندگان غمگین هستند،
گویی باید منتظر آمدن معجزهای باشیم....
اما انتظار معجزه را بعید میدانم!
پرندگان همه خیساند و گفتگویی...
اثر اهورا تابش
انجمن تک رمان
اهورا تابش
تایپانلایندلنوشتهدلنوشته دیگر جوان نمیشوم
دلنوشته دیگر جوان نمیشوم اثر اهورا تابش
دلنوشته عاشقانه تراژدی
دیگر جوان نمیشوم
عنوان : میپرسی دوستت دارم؟
ژانر : عاشقانه، تراژدی
نویسنده : اهورا تابش
مقدمه :
از من میپرسی که دوستت دارم؟
نمیتوانم جوابت را دهم...
نمیتوانم با هیچ زبانی شرح دهم،
راز دلم با خاموشی من، آشکار است؛
آه سوزانم از سر نهان، خبر میدهد.
مگر مرا نمیبینی در آن لحظهای که محو مژگان تو شدهام، چگونه...
عنوان : مرز را آفرید
ژانر : عاشقانه، تراژدی
نویسنده : اهورا تابش
مقدمه :
چه مرزی برای پرواز و گریختن وجود داشت ؟
پرندگان به آسودگی و آزادگی خود پرواز میکردند و مرزی نمیشناختند،
اما این آدمها بودند که هنگام عشق ورزیدن
مرز را آفریدند!
تا پیلهی تنهایی خودشان را کوچکتر کنند...