چو برکندم دل از دیدار دلبر
نهادم مهر خرسندی بدل بر
تو گویی د*اغ سوزان برنهادم
بدل کز دل بدیده درزد آذر
شرر دیدم که بر رویم همی جست
ز مژگان همچو سوزان سونش زر
مرا دید آن نگارین چشم گریان
جگر بریان، پر از خون عارض و بر
بچشم اندر شرار آتش عشق
بچنگ اندر عنان خنگ رهبر
مرا گفت آن دلارام (ای) بی آرام...