غزل فارسی

ساعت تک رمان

  1. Zahra jafarian

    اشعار خاقانی

    ای آتشِ سودایِ تو خون کرده جگرها بر باد شده در سرِ سودایِ تو سرها در گلشنِ امّید به شاخِ شجرِ من گل‌ها نشکفتند و برآمد نه ثمرها ای در سرِ عشّاق ز شورِ تو شغب‌ها وی در دلِ زهّاد ز سوزِ تو اثرها آلوده به خونابهٔ هجرِ تو روان‌ها پالوده ز اندیشهٔ وصلِ تو جگرها وی مهرهٔ امّیدِ مرا زخمِ زمانه در ششدرِ...
  2. Zahra jafarian

    اشعار جمال‌الدین عبدالرزاق

    مکن ایدوست کار من دریاب هجرت آورد تاختن دریاب دست آنزلف جان شکر بربند جور آن جزع دل شکن دریاب چشم تو قصد جان ما دارد هان که مستست و تیغ زن دریاب ماه تو منخسف همی گردد گفتمت سر این سخن دریاب خشمت آمد که خواندمت دشمن دوستا رفت جان من دریاب آه مظلوم پرده سوز بود الله الله تو خویشتن دریاب
بالا