دلنوشته عاشقانه تراژدی

ساعت تک رمان

  1. اهورا.

    دلنوشته دلنوشته ساتن قرمز اثر اهورا تابش

    عنوان : ساتن قرمز ژانر : عاشقانه، تراژدی نویسنده : اهورا تابش مقدمه : در این روز معمولی گمان می‌کردم لباس سفید عادی به تن داشته باشی اما تو بازهم مرا غافلگیر کردی با این ساتن نازک قرمز مانند ماهی کوچکی در تنگ آب که ر*ق*ص کنان برای خود آواز عشوه می‌خواند و من دوباره در افکار گرهی خواهم زددر...
  2. اهورا.

    VIP غمی گستاخ اثر اهورا تابش

    عنوان : غمی گستاخ ژانر : عاشقانه، تراژدی نویسنده : اهورا تابش مقدمه : به گستاخی غم که هرگز ندیده‌ام! با هر درد و رنجی بیرونش می‌کنم اما مانند خاطره‌ای در دل من می‌ماند. دیگر با ان سر جنگی ندارم، دیگر برایم توان جنگی باقی نمانده است... مانند سنگی سفید در دل دیوار ، بر دل اشفته‌ی من نشسته است.
  3. اهورا.

    VIP دیگر جوان نمی‌شوم | اهورا تابش کاربر انجمن تک رمان

    عنوان : دیگر جوان نمی‌شوم ژانر : عاشقانه، تراژدی نویسنده : اهورا تابش مقدمه : در راستای خیابان در کنار صندوق پست غم‌نامه‌ای را از پرندگان سراغ می‌گیرم؛ در این سرزمین حتی پرندگان غمگین هستند، گویی باید منتظر آمدن معجزه‌ای باشیم.... اما انتظار معجزه را بعید می‌دانم! پرندگان همه خیس‌اند و گفتگویی...
  4. اهورا.

    VIP دلنوشته می‌پرسی دوستت دارم ؟ اثر اهورا تابش

    عنوان : می‌پرسی دوستت دارم؟ ژانر : عاشقانه، تراژدی نویسنده : اهورا تابش مقدمه : از من می‌پرسی که دوستت دارم؟ نمی‌توانم جوابت را دهم... نمی‌توانم با هیچ زبانی شرح دهم، راز دلم با خاموشی من، آشکار است؛ آه سوزانم از سر نهان، خبر می‌دهد. مگر مرا نمی‌بینی در آن لحظه‌ای که محو مژگان تو شده‌ام، چگونه...
  5. اهورا.

    VIP دلنوشته مرز را آفرید اثر اهورا تابش

    عنوان : مرز را آفرید ژانر : عاشقانه، تراژدی نویسنده : اهورا تابش مقدمه : چه مرزی برای پرواز و گریختن وجود داشت ؟ پرندگان به آسودگی و آزادگی خود پرواز می‌کردند و مرزی نمی‌شناختند، اما این آدم‌ها بودند که هنگام عشق ورزیدن مرز را آفریدند! تا پیله‌ی تنهایی خود‌شان را کوچک‌تر کنند...
  6. اهورا.

    کامل شده دلنوشته دستانت را به من امانت بده اثر اهورا تابش

    عنوان : دستانت را به من امانت بده نويسنده: اهورا تابش ژانر : عاشقانه، تراژدی تگ : برگزیده ویراستار: تیهو مقدمه : 《 در مسیر باد و سرنوشت سمت ناودان‌هایی که بی‌نامند، کمی دوستم داشته باش نظم رفتنت را بهم بریز کمی دستت را به من بده که امتداد دستانت، بندر آرامش است 》
  7. ریرا

    دلنوشته دلنوشته اَفگار | زیبا کاربر انجمن تک رمان

    عنوان: اَفگار دلنویس: زیبا سعیدی ژانر: تراژدی مقدمه: از‌‌ رنجی‌ که‌ می‌کشید‌م چیزی‌ بروز‌ نمی‌داد‌م چون‌ بنظرم، پیدا‌ کردن‌ کسی‌ که‌ دردم را‌ بفهمد‌‌ خیلی‌ سخت‌ است. این‌جا قسمتی از درد‌هایم نوشته می‌شود
بالا