کامل شده دلنوشته داهلان یخی | نارسیس یوسفی کاربر انجمن تک رمان

[الهه خاکی]

آن داهلان یخی با کنش‌شان
قلبم را گسسته‌اند.
تنها می‌توانم درد باطن خاطر ذاتم را بر روی مراسله‌‌ی رساله‌ی خیالم به تالیف درآورم
تا شاید حداقل این دیرینه‌ دفتر،
دلش به حالم فروریخته شود.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[الهه خاکی]

گر تکه الماسی هم بود،
با التفات به آفاق وجودِ زجرِ دلِ من،
طولی نمی‌کشید که ذره‌ذره‌ی وجود الماس‌گون‌اش، مخروبه می‌گشت.
پس چه چشم‌داشتی از وجود شیشه‌‌ای من است؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[الهه خاکی]

به‌ راستی گوئیا، خواهان ساختار حوالی وجودمان از دیوار‌ان آترگون کرب هستند.
می‌خواهند ما را در این خشت و گلان بمیرانند‌.
می‌خواهند با آن تکه‌ سنگ‌های حزن،
گورهایی را برای آدمان به حفر کردن درآوردند.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[الهه خاکی]

می‌دانم که کم‌کمک این رنجه و الم‌های داهلان یخی از گرد هم فروریخته خواهد شد و یادشان را
به تغافل خواهیم سپرد.
اما نمی‌دانم،
نمی‌دانم در آن زمانه،
چگونه سلول‌های مسرت قلبم را که حال
به سلول‌های اسف و اندوه درآمدند، از نو بسازم.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[الهه خاکی]

تلخی مسیر روزگارم،
به رنگ ک*بودی گیسوان نفس می‌مانند.
جعد‌هایی که حال
از بهر این داهل‌های سرد و بی‌روح،
نقره‌فام گشته‌اند.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[الهه خاکی]

از ملالت این عهد یخ‌زده برایت می‌نگارم،
از مر بودن حس ناباوری آن را در رساله‌ی خویش به تحریر درمی‌آورم.
از حسد و جنگ و ظلام
که همگی باعث سیه‌فام و غمین شدن کرانه‌ی قافله‌ی‌‌مان شده‌اند، خواهم نوشت.
اما تا کجا باید نگارش کرد؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Pegah.a]

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان