...تو دیگه چشمای نداری.»
گفتم:
_ فقط حس کردم قیافهی اون پرنسس خیلی ترسناک بود.
آریس گفت:
_ که اینطور! ولی تو یادت نرفته که بهم مدیونی و باید این لطف رو جبران کنی؟
من با صدای بلند و کاملاً جدی گفتم:
_ ولی من چشمهام رو به تو نمیدم.
#انجمن_تک_رمان
#فاطمه_رسولی
##رمان_دختری_نامرئی_در_کلبهی_تاریک