#پارت_۳۵
علی کلافه نچی میکند و میگوید:
- اول برو دم در بعد بیا تا شب بمون.
مرد کلافه میشود.
- ز*ب*ون آدم میفهمید؟ میگم مجردم. توی این محل غریبهام. چرا بِرم دَمِ در؟
علی جواب میدهد.
- من نمیدونم. باید ثابت کنی کسی که دم در منتظرته باهات نسبتی نداره.
مرد دست به کمر میزند و تن صدایش را بالا...