#پارت_۳۴
ساعت از دوازده ظهر میگذرد که مغازه را تعطیل میکند. کلاه ایمنیاش را سرش میگذارد و سوار موتور میشود و به طرف مسجد میرود. چند بار از آئینه به پشت سرش نگاه میکند و متوجه میشود، یک پراید سفید سایهبهسایه در تعقیب اوست. حدسش درست بود بعد از رفتن آن زن، او را تحت نظر گرفته بودند...