خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • انجمن بدون تغییر موضوع و محتوا به فروش می رسد (بعد از خرید باید همین روال رو ادامه بدید) در صورت توافق انتشارات نیز واگذار می شود. برای خرید به آیدی @zahra_jim80 در تلگرام و ایتا پیام بدید

ساعت تک رمان

  1. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    ...کشید و مابقی وسایل را روی میز رها کرد، مقابل جمشید پشت میز نشست و با ناراحتی گفت: - جمشید، سپهر خیلی بی‌طاقتی می‌کنه، دوباره حالت‌های قبلیش داره بهش دست میده، پرخاشگر شده، مدام میگه که از موقع ای که پناه اومده بهش بی‌توجه هستیم، نمی‌دونم چیکار کنم! #زهراـ‌آسبان #رمان‌ـ‌سولین...
  2. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    پارت چهارم: رویا در همان حین که لباس‌های اضافی و بدردنخور را از کف اتاق برمی‌داشت خنده‌ای کرد و به پناه که همچنان بی‌خیال کنار تخت ایستاده بود تشر زد: - یالا پناه، الآنه که مامان و بابات سر برسن تو هنوز حمومم نکردی! پناه «وایی» زیر ل*ب گفت و با عجله بقچه‌ی حاوی لباس و حوله را که خاله رویا برایش...
  3. زهراآسبان

    درحال تایپ رمان سولین| زهرا آسبان کاربر انجمن تک رمان

    پارت سوم: آن‌قدر غرق در گرمای آ*غ*و*ش معطر و ل*ذت بخششون بود که نبودن خاله‌رویا را در اتاق نفهمید. لحظه‌ی رفتن که رسید، باز همان ترس در دل‌کوچکش نشست، ترس از این‌که این ملاقات هم؛ مثل ملاقات‌های قبلی شود و آن‌ها بروند و دیگر برنگردند، سارا که متوجه‌ی ترس پناه شده بود، همان‌طور که عروسکی که برای پناه...
بالا