Usage for hash tag: قسمت_اول

ساعت تک رمان

  1. Zahra jafarian

    کامل شده داستانک انتقال روح | زهرا جعفریان کاربر تک رمان

    #داستان_کوتاه #انتقال_روح #قسمت_اول کمی خاک‌ها را کنار زدم و کنار زدم. با دست قطعا نمی‌توانستم. خدا را شکر بیل همراهم بود. دستکش‌هایم را دوباره مرتب کردم و بلند شدم. با بیل افتادم به جان خاک تازه‌ی قبرش. خاک‌ها را آن‌قدر کنار زدم تا رسیدم به آن بلوک‌های سیمانی. نفسی کشیدم، سعی کردم به فضای...
  2. Zahra jafarian

    کامل شده داستانک شهر باربی ها | زهرا جعفریان کاربر تک رمان

    #شهر_باربی_ها #قسمت_اول از خانه بیرون آمدم. باربی شماره‌ی سه یا همان آنی هم از خانه بغلی بیرون آمد و با همدیگر به سمت خانه‌ی باربی شماره یک رفتیم. باربی شماره‌ی یک همان فاطمه بود که این روزها می‌‌گفت باید آریانا صدایش کنیم؛ وگرنه آن‌قدر سرمان داد می‌کشید که دیوانه می‌شدیم. من باربی شماره‌ی دو...
  3. .SARISA.

    سهراب، مرغ مهاجر| پریدخت سپهری

    سرگرمی‌های دوران کودکی #قسمت_اول یکی از بازی‌های تابستانی سهراب گِل بازی بود. خاکِ کاشان، حاک رس و چسبنده است و بازی با آن لطفِ خاصی دارد. سهراب با گِل ماسک‌های گوناگون می‌ساخت. به این طریق که ابتدا صورتکی گرته می‌زد و بعد از خشک شدنِ گِل، روی آن را آنقدر کاغذ می‌چسباند تا به ضخامتی قابل قبول...
  4. .SARISA.

    سهراب، مرغ مهاجر| پریدخت سپهری

    باغ ما شاید قوسی از دایرهٔ سبزِ سعادت بود #قسمت_اول سهراب خود می‌انگاشت که دورانِ کودکی بسیار خوبی داشته‌است. به رغمِ کسالتِ پدر که حالش روز به روز به دلیلِ نشناختن بیماریش بدتر می‌شد و این به وضوح غمی عمیق در چهره‌های ما بچه‌ها که شاهد ناجرا بودیم می‌نشاند. سهراب و منوچهر با پسر عموهایمان به...
بالا