Usage for hash tag: رمان_دلدار_بانو

ساعت تک رمان

  1. Ayli

    درحال تایپ رمان دلدار بانو | آیلی کاربر انجمن تک رمان

    ...کاوه دادم. - مراقب باش جایی بگذار که آسیب نبیند. - چشم سرورم. و به دنبال این حرف دور شد مشغول گشت و گذار شدیم و چند شکار کردیم شب هنگام شد و پس از برپا شدن خیمه‌ها مشغول استراحت شدیم. #رمان_دلدار_بانو #آیلی_فام #انجمن_تک_رمان با نظرتون خوشحالم کنید♡ https://forums.taakroman.ir/threads/28281/
  2. Ayli

    درحال تایپ رمان دلدار بانو | آیلی کاربر انجمن تک رمان

    ...سرخ می‌شوی. با حرص در چشمانش خیره شدم. - خیلی خیلی خیلی... . ابروانش بالا پرید. - خیلی چه؟! به دنبال کلمه‌ای بودم که خشمگینش کنم! #رمان_دلدار_بانو #انجمن_تک_رمان #آیلی_فام نیازی به گفتن نیست فکر کنم دیگه خودتون فهمیده باشین چقدر نظراتتون برام مهمه♡...
  3. Ayli

    درحال تایپ رمان دلدار بانو | آیلی کاربر انجمن تک رمان

    ...و دل می‌خواست و چه کسی بهتر از این دخترک شیطان که محرم اسرارم شود؟ پیدا بود دختر عاقل و قابل اعتمادیست. - خیر، از کجا دانستی؟ آه کشید. - از نگاهت پیدا بود! می‌دانی انسان عاشق حتی نوع نگاهش هم فرق دارد. با حیرت نگاهش کردم. - خیر، اشتباه می‌کنی اینگونه نیست! #رمان_دلدار_بانو #انجمن_تک_رمان...
  4. Ayli

    درحال تایپ رمان دلدار بانو | آیلی کاربر انجمن تک رمان

    ...بود و همانطور که نو*شی*دنی قرمز رنگ در دستش را می‌نوشید با خودش زمزمه کرد: - نمی‌دانم گناه تو چیست که پایت به این بازی کثیف باز شد دخترک فرانسوی، خودت بی‌خبری ولیکن مهره اصلی این بازی تو هستی! #رمان_دلدار_بانو #انجمن_تک_رمان #آیلی_فام نظر یادتون نره‌هاا...
  5. Ayli

    درحال تایپ رمان دلدار بانو | آیلی کاربر انجمن تک رمان

    ...زیر سرش بود جلو آمد و لبانش را گزید و به طور نمایشی دستش را بر گونه‌اش کوبید. رو به آیشه خانم گفت: - وا! آیشه خانم در شأن یک دختر و زن باوقار نیست که در قصر و از همه مهم‌تر نزد پادشاه اینگونه جیغ و داد راه بیندازد! مگر خودتان این چیزها را به ما یاد ندادید! #رمان_دلدار_بانو #انجمن_تک_رمان...
  6. Ayli

    درحال تایپ رمان دلدار بانو | آیلی کاربر انجمن تک رمان

    ...فرط بغض می‌لرزید! - باید خاتونی شخصی انتخاب کنی برای انجام کارهای شخصی‌ات. سرش را تکان داد و برخاست. - چشم، ولیکن سرورم باید لباس‌هایم را تعویض کنم. سرم را تکان دادم و او خارج شد. با یه نظر خوشکل خوشحالم کنید؛) https://forums.taakroman.ir/threads/28281/ #رمان_دلدار_بانو #انجمن_تک_رمان...
  7. Ayli

    درحال تایپ رمان دلدار بانو | آیلی کاربر انجمن تک رمان

    ...یاد بگیری هرجا که باشی خوشبخت باشی دخترم خوشبختی را باید ساخت. صورت یکدیگر پر از ب*وسه کردیم و او رفت...رفت و به خیالش مرا عروس قصر پادشاه کرد اما خبر نداشت که چه نقشه‌ها که برای دختر به ظاهر عروسش نداشتند! بر زمین افتادم و برای بخت بدم از ته دل زار زدم. #رمان_دلدار_بانو #انجمن_تک_رمان #آیلی_فام
  8. Ayli

    درحال تایپ رمان دلدار بانو | آیلی کاربر انجمن تک رمان

    ...این حکومت مانده، صبور باش! زن خیره چشمان مرد با حسرت ل*ب زد. - کی می‌رسد آن روز که تو پادشاه این قصر باشی و من شوم ملکه تو...! آهای گل‌های تو خونه، خواننده‌های نمونه، قول بدین آخر هر پارت نظر دادن یادتون بمونه😁 https://forums.taakroman.ir/threads/28281/ #رمان_دلدار_بانو #انجمن_تک_رمان #آیلی_فام
  9. Ayli

    درحال تایپ رمان دلدار بانو | آیلی کاربر انجمن تک رمان

    ...زندگی‌ام را دستت امانت دادم! امانت دار خوبی باش. پادشاه سرش را تکان داد. - خیالتان از بابت دخترتان آسوده باشد. پدرم دست پادشاه را محکم‌تر فشار داد، سپس دست من را در دستش گذاشت و از پله‌ها پایین رفت با نگاه تارم تا زمانی که از دیدم پنهان شد بدرقه‌اش کردم. #رمان_دلدار_بانو #انجمن_تک_رمان #آیلی_فام
  10. Ayli

    درحال تایپ رمان دلدار بانو | آیلی کاربر انجمن تک رمان

    ...از دل دختر؟ با صدای مردی که ورود پادشاه را اعلام می‌کرد از آ*غ*و*ش پدر بیرون آمدم و اشک‌هایم را پاک کردم. پدر با آمدن پادشاه سریعا خارج شد و ما را تنها گذاشت. پادشاه داخل شد و با نگاهش براندازم کرد و روی چشمان سرخم بیشتر مکث کرد، از سردی نگاهش تمام تنم لرزید! #رمان_دلدار_بانو #انجمن_تک_رمان...
بالا