• رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

Usage for hash tag: یگانه

ساعت تک رمان

  1. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    پارت چهل و سوم یگانه از جا بلند می‌شود، بدنش ضعف دارد، می‌رود تا با لیف به جون بدنش بیوفته، سرش گیج می‌رود و دوباره زمین می‌خورد، در با شتاب باز میشه، الینا با دیدن یگانه توی اون حالت به سمتش حرکت می‌کنه؛ - خوبی؟ چی‌شده؟ یگانه با صدای ضعیفی می‌نالد: - یک چیزی بهم بده بخورم. الینا کسی را صدا...
  2. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...خونی فهمیدم که صاحب و مالک این دختر منم. از همین دخترهای ایرانی خوشم میومد، از این که سعی می‌کردن قبل ازدواج دوشیزه باشند، نگاهی به چهره معصوم یگانه انداختم، از حال رفته بود ولی چشماش هم با اشک بسته شده بود. دستی به سرش کشیدم، ب*وسه‌ای روی پیشونی‌اش زدم و گفتم: - ببخشید عزیزم ولی نباید نقطه...
  3. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌برتشون نگاه کردم، اون دختری که فرهاد برام پیدا کرد، یک چیز دیگه بود. با صدای دینگ دینگ گوشیم، از فکر بیرون اومدم، نگاهم به پیام افتاد: "اگر یگانه رو می‌خوای تا نمرده بیا به این آدرسی که برات میفرستم، خواستی هم آدمات رو بفرست." پیام بعدی آدرس است که ارسال میشه: "خیابان ۲۸-۳۴ Tooley، شهر...
  4. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...مراقب خودتون باشید. بدون این‌که توجهی بهش کنم، سمتی خلاف اون پشت می‌کنم، پرستار پوفی می‌کشه و از اتاق خارج میشه. هرکاری کنم خوابم نمی‌بره، یگانه و حرف‌هاش جلوی چشمم هستن، "تو حق نداری این‌طوری باهام حرف بزنی، پشیمون‌تون می‌کنم، هم تو هم فرهاد ع*و*ضی و هم نامیک" جدیتی که تو کلامش بود، من رو یاد...
  5. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...اشک از چشمم سرازیر شد، چقدر دلتنگ‌شون بودم. دوباره صدای مسعود بلند شد؛ - بله؟ با درد نالیدم؛ - داداش؟ کمی مکث کرد، شاید شوکه شده بود فقط؛ - یگانه خودتی؟ تو کجایی؟ با هق‌هق جوابش رو دادم؛ - من تو لندنم، توروخدا بیا من رو از این‌جا ببر، دارم می‌میرم. مسعود خیلی بهت زده و با مهربونی باهام حرف...
  6. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...قبلی داشتید؟ سرم رو به نشونه منفی تکون دادم؛ - نه ولی کارم مهمه، تو رو خدا بگو که کارم مهمه. تلفن رو برداشت و با حرص صحبت کرد؛ - خشایار خان یک دختری اومدن میگن باید حتما ببینه شما رو. .... - چشم! زن دوباره نگاهم کرد؛ - اسم‌تون؟ لبخند کمرنگی زدم؛ - یگانه پارسا. #بیگانه_شناس #یگانه #انجمن_تک_رمان
  7. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    پارت سی و هفتم: یگانه فقط توی سکوت نگاهش می‌کند، دستش رو از توی دست ویلیام بیرون می‌کشد؛ - اگر چاره‌ای جز این داشتم نه حاضر نبودم. یگانه رو به فرهاد نگاه می‌کند، پر نفرت و با درد و شاید حتی التماس. فرهاد این‌بار نمی‌تواند نگاهش کند، نگاه یگانه عجیب اون رو یاد آخرین نگاه سینا پارسا انداخت، سینایی...
  8. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    پارت سی و ششم: یگانه همچنان روی تخت خوابیده است، دستگیره در تکون می‌خورد، الینا وارد اتاق می‌شود و یگانه رو بیدار می‌کند؛ - هی پاشو! یگانه با چشمان بسته می‌نالد؛ - ولم کن مهسا، خوابم میاد. الینا دوباره یگانه رو تکون می‌دهد؛ - یگانه پاشو احمق، الان ویلیام میاد ها. با شنیدن اسم ویلیام یگانه از جا...
  9. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    پارت سی و پنجم: دستش رو به دستگیره در گرفت و رفت، اصلاً برام قابل هضم نبود، سرم رو بین دستام گرفتم و گریه کردم. _____________________ دانای کل: یگانه بعد از سپری کردن چند روز سخت و دردناک بالاخره فرصت پیدا کرد بخوابه، چشمش رو بست و روی تخت دراز کشید، انگار این بشر حرف‌های رافائل رو جدی نگرفته...
  10. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    ...رو باز می‌کنه، با دیدن وسایل کپ می‌کنم، دستبند، شلاق، قلاده، کمربند، ظرف غذای سگ، دهن‌بند. رافائل که ترس رو در چشمم می‌بینه، خودش حرف می‌زنه؛ - هروقت خواستی دروغ بگی، خیانت کنی، فرار کنی و نافرمانی کنی، به این جعبه نگاه کن، یادت بیوفته قراره این شکلی تنبیه بشی. #بیگانه_شناس #یگانه #انجمن_تک_رمان
بالا