Usage for hash tag: دلنوشته_در_وصف_او

ساعت تک رمان

  1. .Ana.

    در حال پیشرفت در وصف او | اثر Soniya و Sara کاربران انجمن تک رمان

    شب رنگ چشمان من بود و ماه روشنی صورت او حال دیگر نیست و من پوچم به چشمانم نگاه کن! دیگر درخششی ندارد؛ او، ماه آسمان چشمانم بود... . خواهش می‌کنم؛ یک بار برگرد و بر من بتاب، قول می دهم، دمی پلک نزنم...! #دلنوشته_در_وصف_او #اثر_Soniya_Sara #انجمن_تک‌_رمان
  2. .Ana.

    در حال پیشرفت در وصف او | اثر Soniya و Sara کاربران انجمن تک رمان

    ...و سال‌هاست که به انتظار چیزی نشسته‌ام که از آن من نیست! گاهی انسان، حرف‌هایش که نه، صدایش تمام می‌شود. من صدایم تمام شد! برای همین ر*ق*ص کاغذ و قلم را دوست دارم، قلمم را دوست دارم که از برای معشوقم می‌چرخد. آری! می‌نویسد قلم، در وصف او... . #دلنوشته_در_وصف_او #اثر_Soniya_Sara...
  3. .Ana.

    در حال پیشرفت در وصف او | اثر Soniya و Sara کاربران انجمن تک رمان

    ...شاید! شاید معشوق دیگری داشت که در انتظار آمدنش، می‌سوخت... . شاید! "من عاشق معشوقم بودم و او عاشق معشوقش" حال عشق او تمام جهان را فرا گرفته و من تنهاتر از قبل، در وصف معشوقم می‌نویسم. آری! من در وصف او می‌نویسم؛ چه بخواند، چه نخواند... . #دلنوشته_در_وصف_او #اثر_Soniya_Sara #انجمن_تک_رمان
  4. .Lusine.

    در حال پیشرفت در وصف او | اثر Soniya و Sara کاربران انجمن تک رمان

    ...که بی او دارد می‌گذرد! روزهای خوب چه زود تمام می‌شوند... . و اگر می‌‌‌نویسم، دوست دارم بداند؛ در خلأ دنیای بی‌‌ جاذبه‌ی نبودنش، عجیب معلقم! می‌‌چرخم و می‌‌‌چرخم و می‌‌چرخم... . اگر می‌نویسم، دوست دارم بداند؛ فقط و فقط، می‌نویسم در وصف او... ! #دلنوشته_در_وصف_او #اثر_Soniya_Sara #انجمن_تک_رمان
  5. .Ana.

    در حال پیشرفت در وصف او | اثر Soniya و Sara کاربران انجمن تک رمان

    ...بود. آن‌چه من در کنارش تجربه کردم، از بهشت زیباتر بود. بعد از مادر، بهشت در آ*غ*و*ش او نهان بود! من با او حالی داشتم، که هیچ خلقی در این جهان نداشت...! آن‌چنان دوستش دارم و دلتنگش هستم که جز این دو فعل اگر چیزی بگویم؛ بیهوده است... . #دلنوشته_در_وصف_او #اثر_Soniya_Sara #انجمن_تک_رمان
  6. .Ana.

    در حال پیشرفت در وصف او | اثر Soniya و Sara کاربران انجمن تک رمان

    ...گفتم، کارم از تکیه گذشته، دلم می‌خواهد در آغوشت بمیرم! دستانش را باز کرد تا مرا در آ*غ*و*ش بگیرد؛ اما؛ به تن او پیوسته نشد، دو دست عاشقم! دیگر نبود... . او باز هم رفت، ماه آسمان شب رفت، خورشید قهر کرد و من در تاریکی مطلق فرو رفتم... . #دلنوشته_در_وصف_او #اثر_Soniya_Sara #انجمن_تک_رمان
  7. .Ana.

    در حال پیشرفت در وصف او | اثر Soniya و Sara کاربران انجمن تک رمان

    ...آخرین بار مرا در آ*غ*و*ش بگیرد، اشک ریختم؛ اما گویی این بار برایش اهمیتی نداشت... . و در آخر می‌دانستم بی او هیچ و پوچم! تکه‌های از هم پاشیده قلبم را جمع کردم تا شاید روزی بیاید و زخم قلبم التیام پیدا کند؛ و می‌نویسم به امید آن روز؛ در وصف او... . #دلنوشته_در_وصف_او #اثر_Soniya_Sara...
  8. .Ana.

    در حال پیشرفت در وصف او | اثر Soniya و Sara کاربران انجمن تک رمان

    ...برای بار آخر دستانم که مایه آرامشت بودند را بگیری؟ نه! می‌دانم تمامش، مزاح است. اما عجب خیال باطلیست، فکر کردن به اویی که تمام روح و قلب تکه تکه شده من است. من هنوز هم شیدای او هستم... . آری! لیلی تا زمان مرگش در وصف او خواهد نوشت. #دلنوشته_در_وصف_او #اثر_Soniya_Sara #انجمن_تک_رمان
  9. .Ana.

    در حال پیشرفت در وصف او | اثر Soniya و Sara کاربران انجمن تک رمان

    ...کردم و ادامه دادم:«جای تو آن‌جا بود! این‌جا چه می‌کنی؟ مگر می‌توان به ماه خیره نشد؟ حال که ماه روی زمین است چرا خیره‌اش نشوم؟» پرسید:«اگر روزی نباشم چه می‌کنی؟» گفتم:«تا زمانی که برگردی، به ماه خیره می‌شوم و تا جان در ب*دن دارم در وصفت می‌نویسم!» #دلنوشته_در_وصف_او #اثر_Soniya_Sara...
  10. .Ana.

    در حال پیشرفت در وصف او | اثر Soniya و Sara کاربران انجمن تک رمان

    ...ضربان قلبش بود به او گفتم:«ترنم دلنشین لحظه‌هایم، با من بمان!» گفت:«همیشه با تو خواهم بود.» اما حال نیست و من خیره به در، در انتظار دیدار دوباره با یار بی‌وفایم نشسته‌ام! تا به حال در وصف او گفتم اما کسی نیست که در وصف انتظارهایم برایش بگوید...! #دلنوشته_در_وصف_او #اثر_Soniya_Sara...
بالا