Usage for hash tag: چندسال‌بعد

ساعت تک رمان

  1. Lunika✧

    کامل شده داستان کوتاه دختری از ج*ن*س غرور | مونا کاربر انجمن تک رمان

    ...پشت سرشم نگاه نکرد زل زده بودم به صح*نه روبه روم سریع بابامو برداشتم و راهی بیمارستان شدم امیدی هست نه؟ نه نرسیده به بیمارستان تموم کرد #چندسال‌بعد کارلس: بخاطر یه قرار کاری اومدم آلمان وقتی رسیدم به مهمونی دهنم از شدت بزرگ بودن سالنش کف کرد مهمونی نبود در اصل یه قرار کاری بود که با شریکای...
بالا