• رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

Usage for hash tag: انج_تگ_رمان

ساعت تک رمان

  1. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    پارت یازدهم: از جا بلند شد و با حرص رو به من گفت: - چکار باید انجام بدم؟ شونه‌ای بالا انداختم و گفتم: - هر چی حامد بخواد و من. با چشم‌های به خون نشسته رو به ساناز برگشت و گفت: - بیا ساناز خانم، اومدیم روی کشتی، خوردی حالا، بهت نگفتم ما شانس نداریم، یا گیر قاچاقچی انسان می‌افتیم یا دزد دریایی؟ خب...
  2. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    پارت دهم: بعد از اتمام حرف فرهاد، دستم رو به زمین گرفتم تا بلندشم ولی با فشار اسلحه‌ای که از پشت به کمرم وارد شد دوباره روی زمین افتادم. فرهاد و اصلان و ساناز رفتن ولی من هنوز فشار اسلحه رو حس می‌کردم. دست بردم و توی یک حرکت ناگهانی اسلحه رو از دست حامد بیرون کشیدم، خیلی از حرکت من متعجب شده...
  3. یگانه

    درحال تایپ رمان بیگانه شناس/ یگانه جان کاربر انجمن تک رمان

    پارت نهم: نمی‌دونم چقدر گذشت که با تکونی که به زنجیرها خورد از خواب بلندشدم، نگاهم تو نگاه سرد حامد گره خورد. زنجیرها رو باز کرد و با خشم رو به من گفت: - بلندشو! جای دستبند زنجیر روی دستم مونده بود، کمی مکث کردم که حامد یقه‌ام رو گرفت و گفت: - دیگه تکرار نکنم. سری تکون دادم و از روی تخت پایین...
  4. آفتــابــ گــردوݩ

    درحال تایپ رمان افول خور| مهدیس امیرخانی کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌گذشتند و آدم‌هایی با افکار متفاوت با عجله در رفت و آمد بودند. پراید مشکی مقابل خانه‌اش توقف کرد وخورشید بعد از پرداختن کرایه از ماشین پیاده شد و به طرف در رفت. با چهره‌ای درهم و شانه‌های آویزان وارد خانه‌اش شد. باز هم یک روز تکراری و خسته کننده‌ی دیگر! #انج_تگ_رمان #افول_خور #مهدیس‌امیرخانی
بالا