دستی روی شونه ام نشست، انگشت های ظریفش رو دنبال کردم تا به چشم های نگران شهرزاد رسیدم:
-گیلدا تازه عمل کردی، امیر تورو داده دست ما، بیا بریم بعدا دوباره بیا پیش بچه ات!
سرم رو به نشون مخالفت بالا دادم، دستام رو روی شیشه گذاشتم و به شایا کوچولوم نگاه کردم:
-می خوام پیش بچه ام باشم!
صدای جدی خان...