#پارت_دویست_هفتاد_پنج
آروم سرم رو روی س*ی*نهی جانان گذاشتم و هق زدم. خدایا، من چطوری بدون جانان از این به بعد زندگی کنم؟ چطوری میتونم بدون جانان از این به بعد نفس بکشم؟
پرستارها بازوهای من رو محکم گرفتن و به زور من رو از عشقم جدا کردن. جانان بیجون من رو داخل آمبولانس گذاشتند و رفتن. با رفتن...