#پارت_صد_نود_دو
با حرف مامان صورتم پر از اشک شد که زودی با پشت دست پاکش کردم و میخواستم اعتراضی بکنم که مامان با خشم به سمت اتاقش رفت و در رو محکم بهم کوبید. با بهت روی زمین افتادم. بالاخره اون نامرد به خواستهاش رسید. کاری کرد که مامان با دستهای خودش اون هم بدون اهمیت دادن به نظر دختر یکی...