با پوزخند نجمه، مشکوک بهش خیره شدم. نفس عمیقی کشیدم و خیلی جدی رو به امیر زمزمه کردم:
-انتقام ادم زنده رو که نمی گیرن!
همه شکه بهم خیره شدن، غیر مستقیم به نجمه که رنگش پریده بود نگاه کردم. بعد رو به امیر کردم، امیر همیشه بیخیال با تعجب بهم خیره شده بود.پوزخندی زدم، سرم رو زیر انداختم. نفس عمیقی...