Usage for hash tag: پارت82

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت82 ساعت ده ظهر است! قانون شکنی کرده بودم و تا همین چند مین پیش خواب بودم. به صورت خودم در آینه سرویس خیره می‌شوم. ربع ساعتی می‌شود از خواب بیدار شده ام اما هنوز هم گیجم! بدنم کسل و خسته است. گر*دن دردمندم را می‌فشارم و با اخم های درهم، به باندی که به پیشانی ام بسته شده نگاه می‌کنم. نفس...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت82 دست حامی به طرف اسلحه اش سر می خورد و منی که پشت سَر او پناه گرفته ام تمام سعی ام را برای کنترل ضربان قلبم می کنم. با شنیدن صدای زنگ عمارت به طبقه ی پایین امده بودیم و حالا تقریبا نزدیک دَر عمارت هستیم. چشم هایم را به هم می فشارم و لَب می گزم : - حامی بهتر نیست منتظر یزدان باشی؟ دوباره...
بالا