Usage for hash tag: پارت61

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان مستعمره | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت61 حس خوب زنده بودن! صدای ضربان قلبم در گوشم می‌پیچید و برخورد باد با صورتم باعث می‌شد که چشم هایم را ببندم و فقط به ل*ذت عبور انها از بین موهایم فکر کنم. صدای اب می‌اید و چه چه پرندگان جنگلی... بوی خاک می‌اید و طروات و شادابی اب. به نفس نفس افتاده ام و نمی‌توانم خنده هایم را کنترل کنم. این...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    #پارت61 "یاس" حامی، انقدر با احترام و عزت با پدرم رفتار می کرد که ناخواسته با احترام با او رفتار می کردم. مادام، از یافتن هم صحبت خوشنود بود اما خُب؛ یک مسیحی معتقد و یک مسلمان معتقد! ترکیب جالبی نبودند. با خنده یک سیب زمینی سرخ شده را از ظرف بر می دارم و شیطانی نگاهی به مادامی که با لِذت...
  3. Saba.N

    کامل شده رمان واژگون | @Saba.N (صبا نصیری) کاربر انجمن تک رمان

    هُوالحق! #پارت61 #واژگون #صبا_نصیری #انجمن_تک_رمان *** Hidden text: You do not have sufficient rights to view the hidden text. Visit the forum thread! ***
  4. .zeynab.

    کامل شده در حاکمیت شیطان |𝒁𝒆𝒚𝒏𝒂𝒃 کاربر انجمن تک رمان

    با رنگ پریده به اغا ساواش نگاه کردم و نگاهم رو دستپاچه به جلو دادم، این چرا یدفعه این سوال رو پرسید.من خانزاده رو دست دارم ولی مثل برادرم،مثل یه تکیه گاه!ساواش لبخند تلخی زدو به رو به رو خیره شد: -می دونستی اون قبلا زن داشته؟! با چشمایه گرد شده نگاهش کردم. ته دلم یه حس شیرین تلخی باهم لغزید یه...
بالا