Usage for hash tag: پارت۵۱

ساعت تک رمان

  1. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۵۱ دست به کمر زدم و با ریزبینی و هیجان به لباس‌ها خیره شدم. با گذشت زمان و طولانی شدن مدت زمان انتخاب، کفرم دراومد و محکم درِ کمد رو بستم. ای بابا! آقا من که همین دو هفته پیش با بچه‌ها خرید رفته بودم، پس الان چرا خبر مرگم دو تیکه لباس ندارم تنم کنم؟ پوفی کشیدم و با اضطراب نگاهی به ساعت...
  2. mizzle✾

    VIP رمان بطن دالان تاریکی(جلداول) | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۵۱ توی همین فکرها بودم که تقه‌ای به در خورد. حدس زدم ویلیام باشه. با لبخندی روی ل*بم گفتم: - بیا تو. در باز شد و ویلیام اومد داخل و با لبخند در رو بست. ویلیام با همون لبخند همیشه‌گیش رو بهم گفت: - هی! چطوری ویو؟ لبخندی زدم و گفتم: - اوه ممنون، تو خوبی؟ سری تکون داد و نشست روی تخت کنارم...
  3. mizzle✾

    در حال ویرایش رمان ساغر خونین | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۵۱ *نقره توی خواب و بیداری حس کردم یکی داره تقه‌ای به در می‌زنه و صدام می‌کنه، دقت که کردم دیدم صدای اشکانه، چشم‌های خوابالودم رو از هم باز کردم و با دو انگشتم مالوندم و با صدای گرفته از خواب خش دار گفتم: - بیدارم، بیا تو دیگه. در باز شد و اشکان با اخم‌های همیشه درهمش سرش رو آورد تو و...
بالا