#پارت_نود_هفت
با کلافگی صورتم رو با دست مالوندم و گفتم:
- نگران نباش. گفتم که؛ جانان برای خودته. تو به عشقت میرسی، من هم به خواستههام.
شخص مقابلم سری تکون داد و با سَر به رانندهاش اشاره کرد و ماشین با سرعت شدیدی از جا کنده شد. از خشم دستم رو لای موهام کردم و به خودم و به زندگیم لعنت فرستادم...