...زنده بودنش نیست.
با گوشه شالم آروم اشک رو از چشمام زدودم و نگاهم رو دوختن به چشمای بسته و مژه های بلندش.
و فکرم به چند وقت پیش پر کشید.
#فلشبک
کتابم را ورق زدم که با صدای جر و بحث توی سالن، نگاهم رو بالا گرفتم، سرم رو ببین دستام گرفتم و چشمام رو بستم.
دوباره شروع شد! صدای داد پدرم و...