Usage for hash tag: پارت۴۶

ساعت تک رمان

  1. mizzle✾

    VIP رمان بطن دالان تاریکی(جلداول) | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۴۶ دیوارهای غار تماماً به رنگ نیلی بود و بخاطر اکلیل‌های خیره کننده‌اشون برق می‌زدن. واقعاً حیرت‌انگیز بود! پروانه‌های رنگارنگی درحال پرواز بودن. ده تا در سفید هم قرار داشت و درست در بالاترین قسمت غار یه صندلی سلطنتی سفیدی قرار داشت که چندتا پله هم زیرش قرار داشت. روبه اریک گفتم: - اریک...
  2. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۴۶ دو نفری از ماشین پیاده شدیم و کنار هم، جلوی در کافی شاپ ایستادیم. بهزاد با همون حالت لاتی همیشگیش، دستی به سر و گ*ردنش کشید و گفت: _ آخه دهن سرویس، مغز تو رو مگه با گوشت‌کوب کوبیدن؟ _ چطور مگه؟ چشم از سردر کافه برداشت و رو کرد به من. _ احمقی دیگه! اون یارو بازیگره رو با اون همه دبدبه و...
  3. mizzle✾

    در حال ویرایش رمان ساغر خونین | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۴۶ اردشیر این‌بار چشم دوخت به نازیلا که از وقتی برگشته بودیم از اتاقش اصلا نیومده بود بیرون، تازه الان اونم چون اردشیر کارمون داشت اومده بود بیرون و همش تو خودش بود. اردشیر ل*ب باز کرد و گفت: - نازی توام از فردا شب میری به انبار عتیقه‌ها سر می‌زنی و نظارت می‌کنی و برمی‌گردی به کار اصلیت...
بالا