Usage for hash tag: پارت۴۳

ساعت تک رمان

  1. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۴۳ _ جووون، عروس خانم؛ عصبانیتت هم جذابه! روی مبل نیم خیز شدم و با حرص گفتم: _ سهراب به قرآن خونت حلاله، اشهدت رو بخون نفله. سهراب که اوضاع رو نا به سامان دید، هم‌زمان با شیرجه‌ی من عین اسب شروع به دویدن کرد. من بدو، اون بدو. من بدو، اون بدو. _ سهراب به خدا اگه گیرت بیارم یه جوری...
  2. Fatemeh.fattahi

    VIP رمان بطن دالان تاریکی(جلداول) | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۴۳ به جرعتی که خودم قراره بهش عمل کنم، نمی‌دونستم باید چیکار کنم، گیج‌گیج بودم. رابطم و باهاش بیشتر کنم؟ لعنتی اینجوری خودم و خودش تو خطریم. اگه بیشتر نکنم خودم دیوونه میشم. نقشم و عملی کنم؟ اینجوری جون خودش در خطره نه من. عملی هم نکنم خودم پیشش رسوام. اوه خدای من! این چه وضعیه؟ دردی توی...
  3. Fatemeh.fattahi

    حرفه‌ای رمان ساغر خونین | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۴۳ گوشیش رو از جیبش درآورد و یکم با انگشتش انگولکش کرد و بعد اشاره‌ای به محافظ کناریش کرد و گوشی رو داد دستش، محافظ اومد طرف من و گوشی رو داد دستم، به صفحه گوشی خیره شدم، عکس یه مرد ۴۵_۵۰ ساله با موهای جو گندمی و بدون ریش و سبیل، به همراه لباس‌هایی با ترکیب سیاه مشکی. تو همین حین که داشتم...
بالا