Usage for hash tag: پارت۴۱

ساعت تک رمان

  1. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۴۱ با نشستنم، شهرام نگاهش رو از دو بلیط دستش کند و به من دوخت. _ علیک سلام بانو! چته چرا اِن‌قدر پکری؟ _ با این همه ترافیک و شلوغی انتظار داری بشکن بزنم؟ پدرم در‌اومدم تا این‌جا اومدم... چه‌قدر بد مسیره بی‌صاحاب. شهرام لبخند بزرگی زد و با ل*ذت نگاهم کرد. _ تا حالا کسی بهت گفته بود وقتی...
  2. mizzle✾

    VIP رمان بطن دالان تاریکی(جلداول) | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۴۱ سرتاپام خون شده بود. دراز کشیدم رو زمین و چشم‌هامو بستم. حس فوق العاده‌ای داشتم. از اینکه این‌بار شکار امشبم انسان بود. احساس می‌کردم از خوردن خونشون م*ست و سرخوشم. با صدای بلند می‌خندیدم. قهقهه‌ام سکوت جنگل رو می‌شکست. خیلی حس خوبی داشتم. انرژی زیادی داشتم. اونم بخاطر خوردن خون پیش از...
  3. mizzle✾

    در حال ویرایش رمان ساغر خونین | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۴۱ با لبخندی که رفته به رفته مثل کش تنبون کش می‌رفت، باهام دست داد و احوال پرسی کرد. طبق معمول با چشم‌های همیشه سرد و بی‌تفاوتم بهش خیره شدم و منم متقابلا عادی باهاش احوال پرسی کردم. با دست مردونه‌اش ضربه‌های آرومی به شونم زد که تیز و براق نگاهش کردم و زودی دستش رو پس کشید. مر*تیکه اسکل...
بالا