#پارت۳۸
همین که تو ماشین نشستیم، بهزاد فوری مقنعش رو در آورد و همزمان که کلاه به سر میذاشت، اونو توی کیفش چپوند. یعنی من کشته مُردهی تیپش بودم. قشنگ با اون ترکیب سمیِ کلاه کپ پسرونه با مانتوی مدرسهی آبی رنگ دستِ کم شیش هفتا شوهر پیدا میکرد. توروخدا نگاه با چه شاسگولایی رفیقیم.
یه نگاه به...