Usage for hash tag: پارت۲۹

ساعت تک رمان

  1. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۲۹ رژ جیغ قرمزم رو روي ل*ب‌هام کشیدم برای آخرین بار نگاه کلی به خودم انداختم. یعنی یه جوری تیپ زده بودم که خود شیطان با دیدنم استغفرالله می‌گفت... مانتوی جلو باز کالباسی و شال و شلوار ذغالی پوشیده و کلی آرایش کرده بودم. نصف بیشتر موهای خرمایی و پرپشتم بیرون بود و شلوارم از هر طرف جر خورده...
  2. mizzle✾

    VIP رمان بطن دالان تاریکی(جلداول) | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۲۹ خدای من! برایان! پس برایان اون رو فرستاده. مرد با گریه گفت: - توی جنگل وقتی دنبال شکار بودم سر راهم سبز شدن می‌خواستن من رو بکشن؛ ولی گفتم که هرکاری بگن می‌کنم، اما نکشنم و برایان گفت که بیام و سیخ چوبی و تاج پادشاه رو براش بیارم وگرنه به طرز وحشتناکی کشته میشم منم مجبور شدم این کار و...
  3. mizzle✾

    در حال ویرایش رمان ساغر خونین | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۲۹ ل*ب باز کرد و گفت: - وقتی رفتم داخل، مرد غریبه‌ای رو توی خونم دیدم که غنچه من و ب*غ*ل کرده بود. دیگه همه چیز رو درموردش فهمیدم، فهمیدم که اون زنی که من می‌خوام نیست، اون زنی که معصوم و پاک می‌دونستم و مثل الماس برام ارزش داشت نبود! آیچا فقط هفت ماهش بود، اون یه مادر بود چطور می‌تونست با...
بالا