#پارت_چهل_دو
با وارد شدنم به کافیشاپ و با دیدن بچّهها دستم رو براشون بالا بردم. لبخندی بهشون زدم که با نزدیک شدنم به اونها همگی از جاشون بلند شدند و بهم سلام کردن که خانوم بهزادی گفت:
- سلام خانوم توکلی خیلی خوش اومدید!
با این حرفش لـب ورچیدم و با اخم ساختگی گفتم:
- آیی نداشتیم ها! خانوم...