Usage for hash tag: پارت_سی_هشت

ساعت تک رمان

  1. شکوفه فدیعمی☆

    کامل شده رمان جانان من باش| شکوفه فدیعمی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت_۳۸ *سیاوش* با بهت به رفتن جانان خیره شدم. یکهو از حرص دوتا دست‌هام رو به صورتم مالوندم که یک‌دفعه صدای بهترین دوستم امیر بلند شد که با خنده گفت: - اوه‌اوه داداش! دختره رسماً شُستت و گذاشتت رو بند ها! با بی‌حوصلگی نگاهی به امیر کردم و در جواب گفتم: - جانِ جدت تو یکی دیگه بس کن. با این حرف...
  2. شکوفه فدیعمی☆

    کامل شده رمان جانان من باش| شکوفه فدیعمی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت_سی_هفت امیرحسین که از عصبانیت سیاوش ترسیده بود؛ امّا برای این‌ که جلوی من کم نیاره رو به سیاوش کرد. با شجاعت تو خالی گفت: - برات دارم. سیاوش هم بدون کوچک‌ترین اهمیّتی به حرف امیرحسین گفت: - به‌سلامت. امیرحسین نیم نگاهی به هم کرد و با ناراحتی از شرکت بیرون رفت که سیاوش با خشم رو به ما کرد...
بالا