معاصر
این معنای همراه بودن با دیگری بهمعنای معاصر بودن، پدیدهای مربوط به جهان متجدد ایرانی است. واقعیت این است که در تصور عموم، زمانهٔ ما از زمانهٔ عصر عقب است، انگار عصر چیزی است که بیرون از ما اتفاق میافتد، و بر ماست تا تلاش کنیم معاصر آن باشیم یا از آن عقب بمانیم. برای ایران امروز، فضایی جهانشمول، با همهٔ برداشتهای موجود از آن، اروپامحور یا غربمحور است، وابسته به سرمایهداری است، ضد یا بیرون از فرهنگ بومی ماست، و همراه با آرزوی مشارکت در این فضای جهانشمول است. حتی اکراه ما نشان از اشتیاق درونی ما در یک نوع همراهیِ –دستِکم- متفاوت با آن است. این امر به معاصر ایرانی جنبهای متفاوت بخشیده است. انگار معاصر در کنار مفاهیم زمانی و کیفی، جنبهای جغرافیایی هم پیدا کرده است. انگار معاصرها جای دیگری هستند. این جغرافیای ذهنی زمانه در تبیین وضعیت ما بسیار مهم است. به ترجمهٔ فارسی واژهٔ تکنولوژی توجه کنید: فنآوری. «شناخت» (logy) به «آوردن» ترجمه میشود و وجهی از آوردن، آوردن از آنطرف آب است که معاصر و امروزی است. کافیست به یک دفتر تورهای آنطرف آبی برویم و پشت سر منشی خوشپوشی که نمایندهٔ فروش بلیط عبور به دنیایی «خارج» از اینجاست، عکسهایی از فرنگ هفترنگ ببینید. این «خارج» مجموعهای ازعکسهای نامربوط از شرق و غرب عالم است که مثل اینجا نیست، انیران (نه-ایران) است. جالب است که خیلی از کشورها در تعریف ما از این خارج نمیگنجند. آنجا امروزیتر از اینجاست. «خارج که اینطور نیست»، بیانیهٔ بسیاری از گفتمانهای عام و تلگرامی در باب پدیدههای فرهنگی ایرانی است.
- چگونه میتوان مفهوم «معاصر» را تبیین کرد؟ آیا بهروز بودن همان معاصر بودن است؟ آیا فرقی بین معاصر، نو، جدید و امروزی وجود دارد؟ معاصر از آن دست واژههایی است که مثل زیبایی یا دموکراسی، با پیشفرض دانایی از مفهومشان از آنها استفاده میکنیم، اما بهمحض بیرون آمدن از متنها و کندوکاو در خود، گنگی آنها بر ما معلوم میشود.
این معنای همراه بودن با دیگری بهمعنای معاصر بودن، پدیدهای مربوط به جهان متجدد ایرانی است. واقعیت این است که در تصور عموم، زمانهٔ ما از زمانهٔ عصر عقب است، انگار عصر چیزی است که بیرون از ما اتفاق میافتد، و بر ماست تا تلاش کنیم معاصر آن باشیم یا از آن عقب بمانیم. برای ایران امروز، فضایی جهانشمول، با همهٔ برداشتهای موجود از آن، اروپامحور یا غربمحور است، وابسته به سرمایهداری است، ضد یا بیرون از فرهنگ بومی ماست، و همراه با آرزوی مشارکت در این فضای جهانشمول است. حتی اکراه ما نشان از اشتیاق درونی ما در یک نوع همراهیِ –دستِکم- متفاوت با آن است. این امر به معاصر ایرانی جنبهای متفاوت بخشیده است. انگار معاصر در کنار مفاهیم زمانی و کیفی، جنبهای جغرافیایی هم پیدا کرده است. انگار معاصرها جای دیگری هستند. این جغرافیای ذهنی زمانه در تبیین وضعیت ما بسیار مهم است. به ترجمهٔ فارسی واژهٔ تکنولوژی توجه کنید: فنآوری. «شناخت» (logy) به «آوردن» ترجمه میشود و وجهی از آوردن، آوردن از آنطرف آب است که معاصر و امروزی است. کافیست به یک دفتر تورهای آنطرف آبی برویم و پشت سر منشی خوشپوشی که نمایندهٔ فروش بلیط عبور به دنیایی «خارج» از اینجاست، عکسهایی از فرنگ هفترنگ ببینید. این «خارج» مجموعهای ازعکسهای نامربوط از شرق و غرب عالم است که مثل اینجا نیست، انیران (نه-ایران) است. جالب است که خیلی از کشورها در تعریف ما از این خارج نمیگنجند. آنجا امروزیتر از اینجاست. «خارج که اینطور نیست»، بیانیهٔ بسیاری از گفتمانهای عام و تلگرامی در باب پدیدههای فرهنگی ایرانی است.