تقدیم به سردار دلیرایران سلیمانی عزیز
16\10\1398
نویسنده: مهدیه مومنی
چه کسی باور میکند، رفتن مردی را که در شجاعت و دلیری، زبانزد خاص و عام بود!.
چه کسی باور میکند، نبودن مردی را که اسطورهی امنیت و تکیهگاهی برام تمامی مردم ایران زمین بود!.
لعنت!
لعنت به آن پهباد و موشکی که به روی تو فرود آمد، و لعنت به دستان سازندهای که این دو را، بهر کشتن تو ساخت.
لعنت به آن دستهایی که برای کشتن تو، در هم فرو رفت و آن عهد نامهای که برعلیه تو امضا شد.
بعد از تو، دیگر چه کسی مانند تو خواهد بود؟!.
حـس دلسوزی برای امنیت ایران را جز تو، چه کسی میتواند داشته باشد؟!.
تو، فقط متعلق به خود نبودی سردار. تو حافظ یک ملت بودی، پس کسانی که تو را کشتند، یک نفر را نکشتن؛ آنها یک پدر بزرگ و یک سرمایه ملـی را به شهادت رساندند.
خون خواه تو خواهیم بود!.
هرگز، نخواهیم گذاشت خونی که از تو به ناحق ریخته شد، پایمال شود!.
وقتی ب*دن صد چاک تو را مقابل دیدگانم گرفتند، چیزی درون دلم فرو ریخت.
چقدر تو را، مثل امام حسین (ع) به شهادت رسانده بودند، شمرهای این زمان.
چقدر تو را، با بیرحمی به شهادت رساندند.
مرگ بر ظلم!.
مرگ بر بیایمانی!.
مرگ بر قتل و موشک و پهباد!.
یک کلــــام، مــــرگ بر آمریــــکا!.
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان