انجمن رمان نویسی | تک رمان
انجمن تک رمان...انجمن رمان نویسی تک رمان با ارائه محیطی امن و صمیمی فعالیت خود را در راستای ترویج کتابخوانی آغاز کرده است.
forum.taakroman.ir
زکریا (ع) یکى از پیامبران الهى است که عمر با برکت خویش را در راه دعوت به خداپرستى و خدمت در بیت المقدس سپرى نمود. وى آرزومند بود خداوند به او پسرى مرحمت کند تا پس از او رسالت پدر را استمرار بخشد و قوم او به گمراهى نیفتند؛ زیرا نشانه هاى گمراهى میان آنان هویدا بود، ولى پیرى و سالخوردگى حضرت و نازایى همسر سالخوردهاش امید و آرزوى فرزند داشتن او را کاهش مىداد، امّا زکریا که به پروردگار خویش ایمان داشت، مى دانست هیچ مانعى نمى تواند در برابر قدرت الهى عرض اندام کند.
روزى در معبد، بر مریم وارد شد -چه اینکه مریم شب و روز خود را در آنجا مى گذراند – در برابر او خوراک و آشامیدنى و میوه هاى غیر فصلى ملاحظه کرد، از او پرسید اینها را از کجا آورده اى؟ پاسخ داد: اینها از نزد پروردگارى است که به هر که خواهد بى اندازه نعمت مى دهد.
وقتى زکریا این نشانه هاى بارزِ قدرتِ الهى و احترامى را که به مریم پارسا و تنها عنایت کرده بود، مشاهده نمود، او را بر این داشت که با پروردگار خود مناجات کند و عرضه بدارد: پروردگارا، من پیر و سالخورده گشته ام و استخوانهایم ضعیف و ناتوان شده و موى سرم سپید گشته است، آرزو و امید بسیار دارم که دعایم را بپذیرى و به من فرزندى عنایت کنى، چه اینکه من خود را از عطاى بى انتهاى تو هرگز محروم ندانسته، بلکه با استجابت دعایم انتظار سعادتمندى دارم.
پروردگارا، من به جهت خواسته دنیوى و صِرف علاقه به فرزند به درگاهت دعا نکردم، امّا ملاحظه مى کنم که خویشاوندان من به تبهکارترین مردم تبدیل شده اند و مطمئن نیستم پس از من احکام دین را به پاداشته و میان مردم به عدالت رفتار کنند، ولى پروردگارا با وجود نازایى همسرم، تو قادرى که دعایم را مستجاب گردانى و به من پسرى عنایت کنى تا علم و دانش و دین را از من و مُلک و پادشاهى را از آل یعقوب به ارث بَرَد و او را مورد خرسندى خویش قرار ده.
کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیّا المِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیَمُ أَنّى لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ* هُنالِکَ دَعا زَکَرِیّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِى مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ؛
هر گاه زکریا در مکان عبادت بر مریم وارد مىشد، طعامى را نزدش ملاحظه مى کرد، گفت: اى مریم، این خوراکى ها را از کجا آورده اى؟ گفت: اینها از نزد خدایند، خداوند به هر که خواهد بى حساب روزى مى دهد. اینجا بود که زکریا پروردگار خویش را خواند و عرضه داشت: پروردگارا، از پیشگاه خودت به من فرزندانى پاک سرشت عنایت کن، به راستى که تو دعا را مى شنوى و مستجاب مى گردانى.
ذِکْرُ رَحْمَةِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیّا * إِذ نادى رَبَّهُ نِداءاً خَفِیّاً * قالَ رَبِّ إِنِّى وَهَنَ العَظْمُ مِنِّى وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیْباً وَلَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیّاً * وَإِنِّى خِفْتُ المَوالِىَ مِنْ وَرائِى وَکانَتِ امْرَأَتِى عاقِراً فَهَبْ لِى مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً * یَرِثُنِى وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً؛
پروردگار تو از رحمت خویش بر بندهاش زکریا سخن مى گوید، آنگاه که زکریا خداى خود را نهانى خواند و عرض کرد: پروردگارا، استخوانهایم سست گشته و پیرى مویم را سپید نموده است، ولى من هیچ گاه از عطاى تو محروم نبوده ام. بار خدایا، من از این وارثان کنونى بیمناکم که راه باطل پویند و همسرم نیز نازاست، از پیشگاه خود به من جانشینى شایسته عنایت کن که وارث من و همه آل یعقوب باشد، خداوندا، او را وارثى پسندیده و صالح مقرر دار.