- تاریخ ثبتنام
- 2019-12-30
- نوشتهها
- 1,602
- لایکها
- 6,124
- امتیازها
- 113
- سن
- 24
- محل سکونت
- ↕کره خاکی↕
- کیف پول من
- 4,973
- Points
- 122
پروفسور عدل پدر علم نوین جراحی ایران
به گزارش روابط عمومی بیمارستان سینا، نام پروفسور عدل فردی كه به جرات مینوان او را پدر علم نوین جراحی ایران نامید (1287 - 1281)برای همیشه ، مورد ستایش جامعه پزشكی كشور است. پروفسور به لحاظ ویژگی اخلاقی و علمی چه در جامعه پزشكی آن دوره و چه در جامعه پزشكی این دوره همتایی نداشتند و بسیاری از اساتید بزرگ امروز كه به نوعی حكم پیشكسوت را در در دانشگاه های علوم پزشكی دارند افتخار می كنند كه روزی شاگرد پروفسور عدل بوده اند.
یحیی فرزند یوسف خان عدل معروف به مكرم الملك و قائم مقام آذربایجان ؛ در سال 1287 شمسی در تبریز متولد شد .
در كتاب شرح حال سیـاس*ـی و نظامی معاصر ایران نوشته دكتر باقر عاقلی می خوانیم : ' پدرش فرزند حاج حسین شام قاضانی معروف به عدل الملك از اعیان و فضلا و ادبای آذربایجان بود و در جوانی وارد كار دولت شد . مدتی در كارگزاری مشهد و تبریز كار كرد و بعد به سمت نایب الایاله آذربایجان تعیین شد. پروفسور عدل جراح و دكتر غلامرضا خان عدل پسران یوسف خان بوده ومحمد میرزا فرمانفرمائیان و حبیب نفیسی دو تن از دامادهای وی بودند . '
یحیی بعد از طی مدارس ابتدایی و متوسطه در ایران و گرفتن دیپلم فلسفه و ریاضی به پاریس رفت و در رشته پزشكی تحصیل نمود و پس از هشت سال با دریافت دكترا و تخصص در جراحی عمومی در بیمارستانهای فرانسه به كار پرداخته و در سن 30 سالگی درجه «اگرژه» یا همان پروفسوری را از دانشكده پزشكی دانشگاه پاریس گرفته و به ایران بازگشت .
خلاصه شرح حال پروفسور از زبان خودشان :
من ، یحیی پسر قائم مقام ، كه آخرین لقب ایشان بود ، در دوره سلطنت احمد شاه قاجار متولد شدم . البته پدرم پیش از لقب قائم مقامی، مكرم الملك خوانده می شدند. ایشان از آغاز جوانی به كارهای دولتی اشتغال داشتند. ابتدا در مشهد كارگزار بودند و پس از طی مراحلی حاكم گرگان، كرمانشاه و مدتی نیز جانشین حاكم تبریز بودند .در زمان ولایتعهدی احمد شاه ، كفالت حكومت آذربایجان را داشتند و در دوره رضا خان هم چهار دوره متوالی وكیل مجلس شدند.
پدر بزرگم حاج علی آقا ، معمم و مالك بود و پدرش حاج سید حسین ؛ مجتهدی اعلم در تبریز و می گویند پل آجی چای (تلخه رود) واقع در حوالی تبریز را او احداث كرده است.به طور كلی ایشان یكی از مجتهدهای به نام تبریز و آذربایجان بودند..
مادر من ؛ دختر مقتدرالدوله ( پسرعباس میرزای ولیعهد) بود .
زبان فارسی و عربی را با معلم معممی خواندیم . دروس ابتدایی ، ریاضیات ، هندسه و فیزیك ا در مدارس تمدن و رشدیه آموختیم و زبان فرانسه را در كلاس نهم در كرمانشاه شروع نمودم.
پدربزرگ من اگر چه معمم بود و با خارجیها هیچ ارتباطی نداشت ولی در همان دوره پیش از جنگ جهانی اول فرزندانش را به فرنگ فرستاده بود .اعتماد عدل در كارهای دولتی بود و حبیب عدل اولین كسی بود كه وسایل رادیولوزی را به ایران آورده بود و رادیولوژی هم انجام میداد و سعید عدل نیز در ایران خدمت می كرد وبه این ترتیب فرستادن فرزندان به خارج تقریبا در خانواده ما مرسوم شده بود علاوه بر این پدرم نیز تاكید داشتند كه ما تحصیلات خود را در خارج تكمیل نماییم و به اصطلاح ، تحصیلات مدرن را به ایران بیاوریم.
استاد در مصاحبه رادیویی از دوران تحصیلش در فرانسه و هدفش از آموختن جراحی چنین یاد میكند « .... در فرانسه طب می خواندم و خود را به درویشی می زدم و سعی می كردم تمام فنون جراحی را یاد بگیرم و به وطن عزیزم منتقل نمایم و چنین هم شد. بعدها در راه تكمیل اطلاعات حتی ارثیه پدری را خرج نمودم ..... »
ایشان همچنین در مصاحبه ای كه با سازمان اسناد و كتابخانه ملی ایران داشتند دانشگاه تهران را در آن دوره چنین تعریف می كنند:
'وقتی كه من به دانشكده پزشكی تهران آمدم، خیلی وضعیت خوبی نداشت. اولاً مقررات خیلی معینی نداشت و ثانیاً بیمارستانهای تهران رابـ ـطه¬ای با دانشكدة پزشكی نداشتند. دانشكدة پزشكی خودش برای خودش كار می¬كرد و بیمارستانها هم تحت صحیه (وازرت بهداری) بودند. به این مناسبت بود كه یك نفر از خارج آمد تا سر و صورتی به دانشكده پزشكی و به خود دانشگاه بدهد. بعد ابرلن فرانسوی را استخدام كردند. او یك پروفسور آسیب¬شناسی در استراسبورگ بود. او به اینجا آمد و یك تشكیلات خیلی كاملی برای هر دانشگاه، ولی بیشتر برای دانشكده پزشكی داد. او از اول كه آمد، مرا استخدام كرد. از موقعی كه ابرلن آمد، دانشكده پزشكی مقررات خیلی معینی پیدا كرد و قرار شد كه چهل نفر استاد باشند و چند نفر رئیس درمانگاه باشند، چقدر انترن باشد و ... مقررات تمام اینها را او نوشته بود [كم كم] رو به بهبود رفت. اقدامات زیادی كردند تا بیمارستانهای تهران را به دانشكده پزشكی وابسته كنند، بطوری كه مسئولیت بیمارستانهای تهران دست دانشگاه بود. هم مخارجش و هم ... البته مخارج هم بیشتر بودجه دولتی بود و دست دانشكده پزشكی. این طوری می¬توانستند [در جهت] درسهای تئوری كه در دانشگاه می¬دادند، شاگردان را مرتب تحت نظر اساتید دانشكده به بیمارستانها ببرند. به این مناسبت اغلب اساتید دانشكده، رئیس قسمتهای طبی یا جراحی بیمارستانها شدند. تالار تشریحش پیش از ابرلن بد بود و تقریباً هیچی نبود، ولی ابرلن كه آمد، تشكیلات كاملی را تشكیل داد، چون تقریباً چهار، پنج سال پیش از اینكه من بیایم، اصلاً تشریح قدغن بود، بطوری كه چند نفری كه پیش از ما بودند، مثل آن بختیار نامی كه در شركت نفت كار می¬كرد و .. اصلاً برای تشریح، جسدها را می¬دزدیدند و قاچاقی می¬آوردند تشریح می¬كردند كه ببینند. البته وقتی من آمدم، آن وضعیت عوض شده بود. با وجود این، اطاق تشریح و كارهای تشریح مرتبی نبود. ابرلن این كار را مرتب كرد و سال اول دانشجویان مرتب تحت نظر استاد آناتومی و استاد تشریح كه یكی از آنها دكتر حكیم بود و یكی هم دكتر نجم¬آبادی و دكتر گنج¬بخش (پدر همین دكتر گنج¬بخش كه حالا استاد بیماریهای قلبی است و در فرانسه كار می¬كند و خیلی هم پسر به اصطلاح بامعلوماتی شده) هم بود، تشریح می¬كردند. پیش از اینكه ما شروع كنیم و به اصطلاح دوره ابرلن بشود، تقریباً همه آنها، دكتر لقمان¬الملك، دكتر اعلم¬الملك و دكتر ادهم بودند، ولی بعداً پروفسور ابرلن درست چهل نفر را معین كرده بود كه تقریباً همة این چهل نفر را می¬شناسم. دكتر قریب مال اطفال بود، دكتر وكیلی استاد بیماری¬های داخلی بود، دكتر اقبال رئیس قسمت بیماریهای واگیر بود، دكتر آهی، دكتر مصدق و دكتر صالح مال زنان، ژنیكولوژی و زایمان بودند. جراحی مال دكتر حنجن بود. دكتر لقمان¬الملك قسمت مجاری ادرار را داشت و من هم بودم. دكتر حبیبی بود كه مال قسمت آسیب¬شناسی بود. دكتر شیبانی و دكتر وارطانی مال لابراتور و امتحانات خون بودند. آناتومی گنج¬بخش، حكیم و نجم¬آبادی بودند. فیزیولوژی مال دكتر نعمتاللهی بود و دكتر فرهاد استاد رادیولوژی.
بیمارستان سینا نیز از دورة قاجاریه افتتاح شده بود به اسم بیمارستان دولتی و بعد یواش یواش بهتر شده و تغییراتی داده بودند و وقتی كه من آمدم، اسمش را بیمارستان سینا گذاشتند. قسمت خیلی كوچكی داشت و چیز زیادی هم نداشت، ولی در دوره پروفسور ابرلن، هم آن قسمت قدیمی را درست كردیم و هم یك قسمتی را مخصوص بیماریهای مجاری ادرار و قسمت لابراتور و رادیولوژی ساختند. بعد هم سازمان خدمات شاهنشاهی كه درست شده بود، آنها هم یك پولی دادند كه قسمت بزرگی برای جراحی-های فوری (اورژانس) باز كردیم كه یك سرویس جراحی بزرگی شده بود حدود دویست، دویست و پنجاه تا تخت داشت، ولی آنجا را تقسیم كرده بودیم و هر بخش یك رئیس داشت و من هم رئیس كل قسمت جراحی آن بودم.
بخش جراحی پیش از من تحت نظر دكتر لقمان¬الملك بود، ولی بعد لقمان¬الملك خودش رفت به قسمت میزراه كه در همان بیمارستان سینا ساختند. بله، تمام قسمت جراحی تحت نظر من بود. '
ودر نهایت ایشان پس از مراجعت به ایران علیرغم پیشنهاد سمت در دانشگاه نفت در دانشكده پزشكی دانشگاه تهران به تدریس پرداخته و پس از مدتی در زمان ریاست آقای دكتر ابرلین ریاست بخش جراحی مریضخانه دولتی كه در آن زمان بیمارستان ابن سینا نامیده میشد بر عهده ایشان گذاشته شد و در مدت زمان كوتاهی به علت انجام اعمال جراحی های مهم شهرت فراوانی یافت و اورا جراح معجزه گر نامیدند.
مكتب جراحی عدل :
شاید مهمترین خدمت پروفسور عدل به ایران آوردن علم نوین جراحی به كشور و راه اندازی مكتبی بود كه امروزه می توا آنرا مكتب جراحی عدل نامید . جراحی كه زمانی بریدن و دوختن محسوب می شد بعد از بازگشت استاد به ایران به تخصص تبدیل شد وشاگردان مكتب عدل امروزه از اساتید بزرگ جراحی ایران محسوب می شوند. مطمئناَ خواندن خاطراتی از شاگردان استاد خالی از لطف نمی باشد :
آن دسته از جراحی هایی كه استاد برای اولین بار در ایران انجام داد از شمار بیرون است ولی می توان تعدادی از آنان را نام برد از جمله :اولین جراحی مری ، اولین جراحی سرطان ، اولین جراحی كیست هیداتیك ، اولین جراحی اعصاب ، اولین جراحی های ارتوپدی، اولین جراحی های اورولوژی ، اولین جراحی ترمیمی و اولین جراحی قلب ....
با توجه به اینكه در آن دوران بی حركت نمودن قلب ممكن نبود ایشان اولین پزشكی بود كه در ایران جراحی قلب را انجام داد داستانی را از یكی از شاگردان استاد می خوانیم : ' یك بار در بیمارستان سینا ناظر عمل جراحی قلب بودم كه نخ هنگام كشیده شدن و ستور دهلیز پاره شد و خونریزی شدید قلب ، قفسه صدری را پر از خون كرد ولی پروفسور در كمال خونسردی و آرامش ، دو طرف دهلیز را با دستهای خود گرفت و مانع بیرون آمدن خون شد و در نهایت عمل را با موفقیت به پایان رساندند.'
به گزارش روابط عمومی بیمارستان سینا، نام پروفسور عدل فردی كه به جرات مینوان او را پدر علم نوین جراحی ایران نامید (1287 - 1281)برای همیشه ، مورد ستایش جامعه پزشكی كشور است. پروفسور به لحاظ ویژگی اخلاقی و علمی چه در جامعه پزشكی آن دوره و چه در جامعه پزشكی این دوره همتایی نداشتند و بسیاری از اساتید بزرگ امروز كه به نوعی حكم پیشكسوت را در در دانشگاه های علوم پزشكی دارند افتخار می كنند كه روزی شاگرد پروفسور عدل بوده اند.
یحیی فرزند یوسف خان عدل معروف به مكرم الملك و قائم مقام آذربایجان ؛ در سال 1287 شمسی در تبریز متولد شد .
در كتاب شرح حال سیـاس*ـی و نظامی معاصر ایران نوشته دكتر باقر عاقلی می خوانیم : ' پدرش فرزند حاج حسین شام قاضانی معروف به عدل الملك از اعیان و فضلا و ادبای آذربایجان بود و در جوانی وارد كار دولت شد . مدتی در كارگزاری مشهد و تبریز كار كرد و بعد به سمت نایب الایاله آذربایجان تعیین شد. پروفسور عدل جراح و دكتر غلامرضا خان عدل پسران یوسف خان بوده ومحمد میرزا فرمانفرمائیان و حبیب نفیسی دو تن از دامادهای وی بودند . '
یحیی بعد از طی مدارس ابتدایی و متوسطه در ایران و گرفتن دیپلم فلسفه و ریاضی به پاریس رفت و در رشته پزشكی تحصیل نمود و پس از هشت سال با دریافت دكترا و تخصص در جراحی عمومی در بیمارستانهای فرانسه به كار پرداخته و در سن 30 سالگی درجه «اگرژه» یا همان پروفسوری را از دانشكده پزشكی دانشگاه پاریس گرفته و به ایران بازگشت .
خلاصه شرح حال پروفسور از زبان خودشان :
من ، یحیی پسر قائم مقام ، كه آخرین لقب ایشان بود ، در دوره سلطنت احمد شاه قاجار متولد شدم . البته پدرم پیش از لقب قائم مقامی، مكرم الملك خوانده می شدند. ایشان از آغاز جوانی به كارهای دولتی اشتغال داشتند. ابتدا در مشهد كارگزار بودند و پس از طی مراحلی حاكم گرگان، كرمانشاه و مدتی نیز جانشین حاكم تبریز بودند .در زمان ولایتعهدی احمد شاه ، كفالت حكومت آذربایجان را داشتند و در دوره رضا خان هم چهار دوره متوالی وكیل مجلس شدند.
پدر بزرگم حاج علی آقا ، معمم و مالك بود و پدرش حاج سید حسین ؛ مجتهدی اعلم در تبریز و می گویند پل آجی چای (تلخه رود) واقع در حوالی تبریز را او احداث كرده است.به طور كلی ایشان یكی از مجتهدهای به نام تبریز و آذربایجان بودند..
مادر من ؛ دختر مقتدرالدوله ( پسرعباس میرزای ولیعهد) بود .
زبان فارسی و عربی را با معلم معممی خواندیم . دروس ابتدایی ، ریاضیات ، هندسه و فیزیك ا در مدارس تمدن و رشدیه آموختیم و زبان فرانسه را در كلاس نهم در كرمانشاه شروع نمودم.
پدربزرگ من اگر چه معمم بود و با خارجیها هیچ ارتباطی نداشت ولی در همان دوره پیش از جنگ جهانی اول فرزندانش را به فرنگ فرستاده بود .اعتماد عدل در كارهای دولتی بود و حبیب عدل اولین كسی بود كه وسایل رادیولوزی را به ایران آورده بود و رادیولوژی هم انجام میداد و سعید عدل نیز در ایران خدمت می كرد وبه این ترتیب فرستادن فرزندان به خارج تقریبا در خانواده ما مرسوم شده بود علاوه بر این پدرم نیز تاكید داشتند كه ما تحصیلات خود را در خارج تكمیل نماییم و به اصطلاح ، تحصیلات مدرن را به ایران بیاوریم.
استاد در مصاحبه رادیویی از دوران تحصیلش در فرانسه و هدفش از آموختن جراحی چنین یاد میكند « .... در فرانسه طب می خواندم و خود را به درویشی می زدم و سعی می كردم تمام فنون جراحی را یاد بگیرم و به وطن عزیزم منتقل نمایم و چنین هم شد. بعدها در راه تكمیل اطلاعات حتی ارثیه پدری را خرج نمودم ..... »
ایشان همچنین در مصاحبه ای كه با سازمان اسناد و كتابخانه ملی ایران داشتند دانشگاه تهران را در آن دوره چنین تعریف می كنند:
'وقتی كه من به دانشكده پزشكی تهران آمدم، خیلی وضعیت خوبی نداشت. اولاً مقررات خیلی معینی نداشت و ثانیاً بیمارستانهای تهران رابـ ـطه¬ای با دانشكدة پزشكی نداشتند. دانشكدة پزشكی خودش برای خودش كار می¬كرد و بیمارستانها هم تحت صحیه (وازرت بهداری) بودند. به این مناسبت بود كه یك نفر از خارج آمد تا سر و صورتی به دانشكده پزشكی و به خود دانشگاه بدهد. بعد ابرلن فرانسوی را استخدام كردند. او یك پروفسور آسیب¬شناسی در استراسبورگ بود. او به اینجا آمد و یك تشكیلات خیلی كاملی برای هر دانشگاه، ولی بیشتر برای دانشكده پزشكی داد. او از اول كه آمد، مرا استخدام كرد. از موقعی كه ابرلن آمد، دانشكده پزشكی مقررات خیلی معینی پیدا كرد و قرار شد كه چهل نفر استاد باشند و چند نفر رئیس درمانگاه باشند، چقدر انترن باشد و ... مقررات تمام اینها را او نوشته بود [كم كم] رو به بهبود رفت. اقدامات زیادی كردند تا بیمارستانهای تهران را به دانشكده پزشكی وابسته كنند، بطوری كه مسئولیت بیمارستانهای تهران دست دانشگاه بود. هم مخارجش و هم ... البته مخارج هم بیشتر بودجه دولتی بود و دست دانشكده پزشكی. این طوری می¬توانستند [در جهت] درسهای تئوری كه در دانشگاه می¬دادند، شاگردان را مرتب تحت نظر اساتید دانشكده به بیمارستانها ببرند. به این مناسبت اغلب اساتید دانشكده، رئیس قسمتهای طبی یا جراحی بیمارستانها شدند. تالار تشریحش پیش از ابرلن بد بود و تقریباً هیچی نبود، ولی ابرلن كه آمد، تشكیلات كاملی را تشكیل داد، چون تقریباً چهار، پنج سال پیش از اینكه من بیایم، اصلاً تشریح قدغن بود، بطوری كه چند نفری كه پیش از ما بودند، مثل آن بختیار نامی كه در شركت نفت كار می¬كرد و .. اصلاً برای تشریح، جسدها را می¬دزدیدند و قاچاقی می¬آوردند تشریح می¬كردند كه ببینند. البته وقتی من آمدم، آن وضعیت عوض شده بود. با وجود این، اطاق تشریح و كارهای تشریح مرتبی نبود. ابرلن این كار را مرتب كرد و سال اول دانشجویان مرتب تحت نظر استاد آناتومی و استاد تشریح كه یكی از آنها دكتر حكیم بود و یكی هم دكتر نجم¬آبادی و دكتر گنج¬بخش (پدر همین دكتر گنج¬بخش كه حالا استاد بیماریهای قلبی است و در فرانسه كار می¬كند و خیلی هم پسر به اصطلاح بامعلوماتی شده) هم بود، تشریح می¬كردند. پیش از اینكه ما شروع كنیم و به اصطلاح دوره ابرلن بشود، تقریباً همه آنها، دكتر لقمان¬الملك، دكتر اعلم¬الملك و دكتر ادهم بودند، ولی بعداً پروفسور ابرلن درست چهل نفر را معین كرده بود كه تقریباً همة این چهل نفر را می¬شناسم. دكتر قریب مال اطفال بود، دكتر وكیلی استاد بیماری¬های داخلی بود، دكتر اقبال رئیس قسمت بیماریهای واگیر بود، دكتر آهی، دكتر مصدق و دكتر صالح مال زنان، ژنیكولوژی و زایمان بودند. جراحی مال دكتر حنجن بود. دكتر لقمان¬الملك قسمت مجاری ادرار را داشت و من هم بودم. دكتر حبیبی بود كه مال قسمت آسیب¬شناسی بود. دكتر شیبانی و دكتر وارطانی مال لابراتور و امتحانات خون بودند. آناتومی گنج¬بخش، حكیم و نجم¬آبادی بودند. فیزیولوژی مال دكتر نعمتاللهی بود و دكتر فرهاد استاد رادیولوژی.
بیمارستان سینا نیز از دورة قاجاریه افتتاح شده بود به اسم بیمارستان دولتی و بعد یواش یواش بهتر شده و تغییراتی داده بودند و وقتی كه من آمدم، اسمش را بیمارستان سینا گذاشتند. قسمت خیلی كوچكی داشت و چیز زیادی هم نداشت، ولی در دوره پروفسور ابرلن، هم آن قسمت قدیمی را درست كردیم و هم یك قسمتی را مخصوص بیماریهای مجاری ادرار و قسمت لابراتور و رادیولوژی ساختند. بعد هم سازمان خدمات شاهنشاهی كه درست شده بود، آنها هم یك پولی دادند كه قسمت بزرگی برای جراحی-های فوری (اورژانس) باز كردیم كه یك سرویس جراحی بزرگی شده بود حدود دویست، دویست و پنجاه تا تخت داشت، ولی آنجا را تقسیم كرده بودیم و هر بخش یك رئیس داشت و من هم رئیس كل قسمت جراحی آن بودم.
بخش جراحی پیش از من تحت نظر دكتر لقمان¬الملك بود، ولی بعد لقمان¬الملك خودش رفت به قسمت میزراه كه در همان بیمارستان سینا ساختند. بله، تمام قسمت جراحی تحت نظر من بود. '
ودر نهایت ایشان پس از مراجعت به ایران علیرغم پیشنهاد سمت در دانشگاه نفت در دانشكده پزشكی دانشگاه تهران به تدریس پرداخته و پس از مدتی در زمان ریاست آقای دكتر ابرلین ریاست بخش جراحی مریضخانه دولتی كه در آن زمان بیمارستان ابن سینا نامیده میشد بر عهده ایشان گذاشته شد و در مدت زمان كوتاهی به علت انجام اعمال جراحی های مهم شهرت فراوانی یافت و اورا جراح معجزه گر نامیدند.
مكتب جراحی عدل :
شاید مهمترین خدمت پروفسور عدل به ایران آوردن علم نوین جراحی به كشور و راه اندازی مكتبی بود كه امروزه می توا آنرا مكتب جراحی عدل نامید . جراحی كه زمانی بریدن و دوختن محسوب می شد بعد از بازگشت استاد به ایران به تخصص تبدیل شد وشاگردان مكتب عدل امروزه از اساتید بزرگ جراحی ایران محسوب می شوند. مطمئناَ خواندن خاطراتی از شاگردان استاد خالی از لطف نمی باشد :
آن دسته از جراحی هایی كه استاد برای اولین بار در ایران انجام داد از شمار بیرون است ولی می توان تعدادی از آنان را نام برد از جمله :اولین جراحی مری ، اولین جراحی سرطان ، اولین جراحی كیست هیداتیك ، اولین جراحی اعصاب ، اولین جراحی های ارتوپدی، اولین جراحی های اورولوژی ، اولین جراحی ترمیمی و اولین جراحی قلب ....
با توجه به اینكه در آن دوران بی حركت نمودن قلب ممكن نبود ایشان اولین پزشكی بود كه در ایران جراحی قلب را انجام داد داستانی را از یكی از شاگردان استاد می خوانیم : ' یك بار در بیمارستان سینا ناظر عمل جراحی قلب بودم كه نخ هنگام كشیده شدن و ستور دهلیز پاره شد و خونریزی شدید قلب ، قفسه صدری را پر از خون كرد ولی پروفسور در كمال خونسردی و آرامش ، دو طرف دهلیز را با دستهای خود گرفت و مانع بیرون آمدن خون شد و در نهایت عمل را با موفقیت به پایان رساندند.'