چون کسی از او سبب اندوه بپرسد گوید بیمارم وکسی نیست مرا به خانهام برساند ، عابر چون گوید بیا تورا کمک کنم دوالپا بر گرده عابر بنشیند و پاهای تسمه مانند چهل متری را که زیر ب*دن پنهان کرده گشوده و دور ب*دن عابر بپیچد و استوار کند که عابر را تا پایان عمر از دست او خلاصی نباشد.
دوالپا در زبان فارسی مصداق آدمهای سمجی است که به هر دلیل به حق یا ناحق به جائی می چسبند و بدون توجه به تاریخ مصرف خود آنجا را رها نمیکنند.
سیمرغ : سیمُرغ نام یکی چهرهٔ اسطوره ای ایرانی است و نقش مهمی در داستانهای شاهنامه دارد و دانا و خردمند و به راز نهان آگاه است ؛ سیمرغ پس از اسلام هم در حماسههای پهلوانی هم در آثار عرفانی حضور میابد.
عفریت : عفریت یا عفریته همان ابلیس است ؛ البته معنای عام تری نیز دارد ؛ عفریت به معنای فرد گردنكش و خبیث نیز هست.
عنقا : عنقا در حقیقت پرنده ای بسیار بزرگ و دانا مانند سیمرغ است ، محل زندگی این پرنده کوه قاف و در برخی نوشتهها کوه دماوند است.
عوج بن عنق : نام مردى است که او در منزل آدم زاده و تا زمان موسى زیست ؛ او را فرزند عنق یا عناق پسر حوا دانستهاند و برخی از منابع عناق را نام مادر او دانستهاند.
همچنین او را مردی بلندقامت دانسته و عمرش را سههزار و پانصد سال نوشتهاند و گفتهاند طوفان نوح تا كمر او بود.
غول : غولها یکی از موجودات افسانهای است و با پیکری بسیار بزرگ میباشد ، غول های افسانه ای وسیله ای برای ترساندن کودکان هستند.
مرد آزما : در فرهنگ شرق و جنوب سیستان به موجودی قد بلند با چشمان سرخ رنگ و موهایی به رنگ روشن و بدنی قوی و باهیبت گفته میشود و اعتقاد مردم آن دیار بر آن است که او مردی بوده که صدها سال پیش از شهر فاصله گرفته و در بیابانها زندگی میکند و گاهی برای رفع نیاز به هنگام تاریکی به شهرها و روستاها میآید.
مردخوار : مانتیکور یا مردخوار موجود افسانه ای از گونه های شیمر است.
این جانور سر و صورت یک انسان و چشمان خاکستری دارد و ب*دن قهوه ای رنگ و به شکل شیر و دم آن مانند عقرب و گاهی اوقات اژدها میباشد ؛ اندازه این جانور از شیر بزرگتر و از اسب کوچکتر است و بدنش کمی درشت تر از شیر است.
نسناس : نسناس نام جانوری افسانهای و موهومی شبیه به انسان است.
در فرهنگ عامه به نوعی بوزینه بی دم هم اطلاق میشود و هركجا آدمى را بیند بر سر راه آید و در ایشان نظاره كند و چون یگانه آدمى بیند ببرد ؛ نسناس مسخ شده است و نیم تن دارد و به یك پاى راه میرود.
ققنوس : ققنوس یک موجود افسانهای است که هر چند سال یکبار تخم میگذارد و بلافاصله آتش میگیرد و میسوزد و از خاکستر خود دوباره متولد میشود.
علامه دهخدا گوید ققنوس هزارسال عمر کند و چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آید هیزم بسیار جمع سازد و بر بالای آن نشیند و سرودن آغاز کند و م*ست گردد و بال زند چنانکه آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و خود با هیزم بسوزد و از خاکسترش تخمی پدید آید و او را جفت نمیباشد و موسیقی را از آواز او دریافته اند.
ابوالهول : غول افسانههای مصر باستان و مخلوطی از انسان و حیوان با پیکری از شیر مزیّن به بالهای عقاب و دارای کلهای شبیه سر زنان است ؛ این موجود افسانهای کسانی را که موفق به حل معمّای او نمیشدند میکشت.
آخرون : آخرون به یونانی رودی در جهان زیر زمین است.
آخرون مانند سایر رودها شخصیتی انسانی دارد و پدر اسکالافوس محسوب میشود ، این رود از ایپروس جنوبی میگذرد و آبکندهای آن چنان تیره و ژرف است که شاعران یونانی آن را رودی از رودهای دوزخ یا منشعب از سرچشمهای دوزخی شمردهاند.
ایسُناده : ایسُناده به معنی زنندهٔ کرانهٔ دریا نام هیولای دریائی غول پیکر و کوسه مانند است که گفته میشود در ن*زد*یک*ی ماتسوئورا و جایهائی دیگر در غرب ژاپن وجود دارد.
وقتی این هیولا هویدا میشود ، باد های سهمگینی میوزد ، ب*دن این هیولا هیچوقت دیده نشده است چرا که او همیشه زیر موج ها پنهان میشود و به صورت مخفیانه به قایقها نزدیک میشود و سپس با دم قلابی و خاردارش ملوانان را کشیده و در آب میاندازد و سپس آنها را میبلعد.
پگاسوس : در افسانه های یونان پگاسوس اسب بالدار جاودانی و یار باوفای بلروفون است ، پگاسوس توسط بلروفون اهلی شد و در طی ماجراهای این قهرمان مرکب او بود.
تک شاخ : تک شاخ موجودی به شکل اسب با یک شاخ روی سر است ، تک شاخ ها را نمیتوان به آسانی شکار کرد زیرا بسیار چابک هستند ، آن ها زنان و دختران را به مردان ترجیح میدهند و میگویند که آنها فقط توسط زنان رام میشوند.
اسب تک شاخ اسبی سفید با یال های بلند است که در افسانه های اروپا از آن یاد شده است ؛ تک شاخ ها در ابتدای کره بودن طلایی رنگ بوده و در بلوغ به رنگ نقره ای در میایند و بعد از بلوغ کامل سفید رنگ می شوند ، تک شاخ های کنونی با تک شاخ های گذشته در افسانه های اروپایی بسیار متفاوت هستند.
تک شاخ سفید و بزرگی که شاخی چند متری بر سر داشت در طول زمان دستخوش تغییراتی شد که آن ها را به صورت اسبی سفید و لاغر با شاخی مارپیچ و کوتاه و یال های بلند در آورد ، ریشه این تک شاخ ها مشخص نیست اما گمان میرود این تک شاخ از دانمارک و اسکاندیناوی باشد.
خون آشام : خونآشام در افسانهها و خرافات مردم اروپا جنازهای زنده است که شبها از گور بیرون آمده و برای تغذیه خود از خون مردم مکیده و تغذیه میکند ، در این تخیلات خونآشامها دندانهای نیشبلندی دارند که با آنها از گر*دن زندگان خون میمکند و معمولاً دارای قدرت فوق بشری مانند زندگی جاویدند ؛ برای کشتن او باید سرش را از تن جدا کرد و میخی بلند را به قلب خون اشام فرو نمود.
شیمر : شیمر از غولهای اساطیری یونان است.
طبق افسانه شیمر یا غول شیر ، سر شیر ، ب*دن بز و دم اژدها را دارد و از دهانش شعله بیرون میزند و گاهی نیز بصورت شیری که سر بز شاخدار از پشت آن بیرون آمده نشان داده شده است .
قنطورس یا سانتور : سانتور یا ادم اسب تنه در میان اساطیر یونان جز معروف ترین موجودات است ، سانتور موجودی است نیمی انسان و نیمی اسب، با سر و دو دست و بالاتنهٔ انسان و ب*دن و چهار پای اسب و قسمت انسانی در جایی که گر*دن اسب شروع میشود قرار دارد.
قدرت تکلم انسان را دارند و در رنگهای گوناگون یافت شده و با روشهایی از دید مخفی میمانند همچنین آنها در جنگل زندگی میکنند و زیستگاه اصلیشان کشور یونان است .
آنها به صورت قبیلهای زندگی میکنند و از علومشان برای زندگی استفاده مینمایند ؛ سانتورها بر علوم سحر آمیز و متافیزیکی شفا و پیش گویی و همچنین نجوم تسلط خاصی دارند ، تیراندازی سانتورها با تیر و کمان زبانزد خاص و عام است .
اکثر سانتورها از برخورد و معاشرت با انسان خوشنود نمیشوند و خود را بسیار برتر از او میدانند ، انها با انسان بر خورد خوبی ندارند و نکته اخر اینکه این موجود نماد متولدین اذر میباشد .
سیرن : حوری دریایی اساطیر یونان گاهی به صورت موجودی با ب*دن یک پرنده و سر یک زن و در سایر موارد به شکل تنها یک زن به تصویر کشیده شده است ، سیرن دختر خدای دریا و دارای آوازی بسیار زیبا و فریبنده بود و دریانوردان را با آوای خود گمراه و به کام صخرههای مرگآور که برویش آواز میخواند میکشید .
طبق افسانهای دیگر دستهای از پهلوانان نیز موفق به عبور از گذرگاه سیرنها شدند چرا که آوازهخوانی به نام اورفئوس که در کشتی آنان را همراهی میکرد بقدری آوازهای دلنشین و آسمانی خواند که کسی به حوریان گوش نسپرد و سیرنهای ناکام یا پیروزی اورفئوس خود را به دریا افکنده و نابود شدند.
لویاتان : کلمهای است عبری و در تورات ذکر شدهاست ، لویاتان غول عظیم الجثهای آبی و وحشتآور شبیه اژدها است ، به گفته کتاب مقدس در آن روز خداوند با شمشیر بزرگ و قوی این اژدها را در دریا خواهد کشت.
گرگینه : گرگ مرد موجودی افسانهای و از خرافات مردم اروپا است ، گرگ مرد انسانی است که شبهایی که ماه کامل است "شب چهارده" بصورت گرگ درمیآید ؛ چنین شخصی با بکار بردن افسون و جادو و یا طلسم شدن از سوی کسی تبدیل به گرگینه میشود.
سادهترین راه بر*ه*نه شدن و بستن کمربندی از ج*ن*س پو*ست و یا پوشیدن پو*ست کامل حیوان است ، اگر یک گرگ مرد را گ*از بگیرد و بزاقش وارد خون شخص شود قربانی هم به گرگ مرد تبدیل میشود و اصطلاح دیگری که در این ر*اب*طه بکار میرود اصطلاح گرگ دیسی و گرگ مرد است.
یتی : یتی یا مرد برفی موجود افسانهای ساکن در کوههای هیمالیا و کشورهای نپال و تبت است و بنابه داستانها او جثهای به بزرگی یک خرس سفید دارد و مانند انسان بروی دو پا راه میرود ؛ گفته میشود که بومیان و کوهنوردان در هوای بد کوهستان یتی را گاهی میبینند ؛ او گاهی به مردمان گمشده در کوه کمک میکند.
امالصبیان : امالصبیان نام موجودیست که داستانهای او در یمن و کشورهای عربی رواج دارد.
او را به ریخت مادینه غولی زشت و گاوپا میپندارند که بیشتر به شکل زنی زیبا شب ها یا پیش از پگاه بر مردم پدیدار میشود ؛ او مردها را میدزدد و میگویند که کسانی که چهرهٔ راستین او را ببینند یا دیوانه میشوند یا میمیرند.
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان