• خرید مجموعه داستان های درماندگان ژانر تراژدی و اجتماعی به قلم احمد آذربخش برای خرید کلیک کنید
  • دیو، دیو است؛ انسان، انسان. هاله‌های خاکستری از میان می‌روند؛ این‌جا یا فرشته‌ای و یا شیطان. رمان دیوهای بیگانه اثر آیناز تابش کلیک کنید
  • رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید

گرگ در لباس میش

  • نویسنده موضوع ZiBa
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 208
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

ZiBa

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-24
نوشته‌ها
1,988
لایک‌ها
11,910
امتیازها
123
کیف پول من
0
Points
0
روزي روزگاري يك گرگ بدجنس براي پيدا كردن غذا دچار مشكل شد. چون گله اي كه براي چرا به آن كوه و چمنزار مي آمد يك چوپان دلسوز و يك سگ دقيق داشت. آنها مواظب هر اتفاقي در گله بودند. گرگ گرفتار شده بود و نميدانست چكار بكند تا اينكه يك روز اتفاق عجيبي افتاد.

او يك پو*ست گوسفند را پيدا كرد. گرگ آنرا برداشت و بسرعت فرار كرد. روز بعد گرگ با دقت پو*ست را روي خودش انداخت و خودش را به شكل يك گوسفند درآورد و هنگاميكه گله در صحرا مشغول چرا بود به ميان آنها رفت. گوسفندها متوجه وجود گرگ نشدند.

يكي از بره ها به كنار او آمد گرگ ناقلا به او گفت: كمي آنطرفتر علفهاي خوشمزه تري وجود دارد و بره بيچاره به دنبال گرگ از گله دور شد. خلاصه آن روز گرگ بدجنس توانست شكار خوبي را پيدا كند.
تا مدتها گرگ به گله مي آمد و به روشهاي مختلف گوسفندان را فريب مي داد. و گوسفندها هم فريب ظاهر گرگ را مي خوردند و حرفهاي او را قبول مي كردند. اين ماجرا مدتها ادامه پيدا كرد. البته چوپان و سگ گله بعد از مدتها توانستند به علت ناپديد شدن گوسفندها پي ببرند و گرگ بدجنس را حسابي ادب كنند. ولي...ولي حيف كه يك عده گوسفند ساده گول گرگ را خورده بودند و ديگه در ميان گله نبودند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

امضا : ZiBa
بالا