یک شهر پر از آدم و این حجم پر از درد
لعنت شود آن شب که تورا برد و نیاورد
لعنت شود آن شب که تورا برد و نیاورد
-
مسابقه تک پارت ویژه | Listen & Write کلیک کنید
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an alternative browser.
You should upgrade or use an alternative browser.
محبوب | صنـدیـد |
- نویسنده موضوع atena.vd
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 65
- بازدیدها 3K
- Tagged users هیچ
ساعت تک رمان
بعضی وقت‌ها یک شب چند روز طول می‌کشد!
امضا : atena.vd
بیست سالم که بود دلم می‌خواست یه روزی با یکی رو جدول کنار خیابون راه برم.
الان سی سالمه، دیگه دلم نمی‌خواد؛ ولی از اینکه تو بیست سالگی تجربش نکردم ناراحتم.
می‌دونی هرچیزی به وقتش قشنگه!
الان سی سالمه، دیگه دلم نمی‌خواد؛ ولی از اینکه تو بیست سالگی تجربش نکردم ناراحتم.
می‌دونی هرچیزی به وقتش قشنگه!
امضا : atena.vd
دلم برای دست‌هایم می‌سوزد؛ عاشق دستهایی شده‌اند که رفتنی‌ست!
امضا : atena.vd
و من اکنون در حوالیِ بیست و چند سالگی دانستم که عشق غمگین است!
وقتی تو آنجا در تمامِ عکس‌هایت می‌خندی و من اینجا ذره ذره تمام می‌شوم.
وقتی تو آنجا در تمامِ عکس‌هایت می‌خندی و من اینجا ذره ذره تمام می‌شوم.
امضا : atena.vd
همیشه خاطره‌ای هست که نفس آدم را برای لحظاتی می‌گیرد!
امضا : atena.vd
اندوهم از آن است که یارم به غمم می‌خندد!
امضا : atena.vd
این بود جوابِ منِ دلخستهء عاشق؟
شیرین رقیبان شده‌ای از لج فرهاد!
شیرین رقیبان شده‌ای از لج فرهاد!
امضا : atena.vd
من یک بغضم در کالبد انسان!
امضا : atena.vd
ترکِ ما کردی ولی با هرکه هستی یار باش!