ابستون داره از اینجا میره
برگای گل سرخ تو حیاطمون
یواش یواش داره می ریزه
گل سرخ به من نگاه می کنه
التماس می کنه
که یه کاری بکنم
اما از من که هیچی
از مدیر مدرسمونم کاری برنمیاد
اون بعد از ظهرای گرم و
بستنیای سرد
که خورشید تابستون ابشون می کرد
مهمونای سرزده و شربت سرد البالو
اون پروانه های شوخ و شنگ
همه دارن ازین شهر میذارن و میرن
من می مونم و
یه حوضچه با اب یخ بسته
ایکاش که لااقل مدیر مدرسمون یه کاری میکرد.
لینچری
برگای گل سرخ تو حیاطمون
یواش یواش داره می ریزه
گل سرخ به من نگاه می کنه
التماس می کنه
که یه کاری بکنم
اما از من که هیچی
از مدیر مدرسمونم کاری برنمیاد
اون بعد از ظهرای گرم و
بستنیای سرد
که خورشید تابستون ابشون می کرد
مهمونای سرزده و شربت سرد البالو
اون پروانه های شوخ و شنگ
همه دارن ازین شهر میذارن و میرن
من می مونم و
یه حوضچه با اب یخ بسته
ایکاش که لااقل مدیر مدرسمون یه کاری میکرد.
لینچری