من ای گیتی گل تو را چیدم
و آن را بر قلب خود فشردم.
خار آن در قلبم خلید
هنگامیکه روز سپری شد و شب گسترش یافت
دانستم که گل پژمرد ولی درد خار همانگونه بماند.
تو ای گیتی
گلهای معطر فراوان خواهی داشت
و افتخار از آن تو خواهد بود، ای گیتی!
اما زمان گل چیدن من سپری گردیده است
و در این شب تاریک
من گلی ندارم
ولی درد خار را بر دل دارم، ای گیتی!
و آن را بر قلب خود فشردم.
خار آن در قلبم خلید
هنگامیکه روز سپری شد و شب گسترش یافت
دانستم که گل پژمرد ولی درد خار همانگونه بماند.
تو ای گیتی
گلهای معطر فراوان خواهی داشت
و افتخار از آن تو خواهد بود، ای گیتی!
اما زمان گل چیدن من سپری گردیده است
و در این شب تاریک
من گلی ندارم
ولی درد خار را بر دل دارم، ای گیتی!