انجمن رمان نویسی
در زمان شاهپور یکم در خراسان جنگی درگرفت که با پیروزی شاهپور پایان یافت. از این رو او دستور داد بر آبادی محل پیروزی بیفزایند و شهری از نو بنا کنند و آن را نیوشاپور یا نوشاپور نامید، یعنی شاپور نیک و رادمرد یا شهر زیبای شاپور بعدها این نام کوتاه شد و به صورت نیشابور درآمد. عربها آن را عربی کرده «نیسابور» خواندند. شاپور اول پس از لشکرکشی به شرق ایران و شکست پهله چک تورانی دستور داد تا در محل درگیری که خراسان بود، شهری بنا شود. وی این شهر را «نیوشاپور» نامید که بعدها به نیشاپور مشهور شد. این شهر در منابع و متون کهن به نامهای ابرشهر، اپرشهر و در متون متأخرتر به نیشابور از آن یاد شدهاست. در منابع ارمنی سده ششم و هفتم میلادی این نام صورت اپرشخره (Aparasxarh)، اپرشهر آمده و به نظر مارکوارت این کلمه از اپرنک (اپرنوی یوناین، Aparnoi)نام یکی ا سه قبیله بنیانگذار دولت اشکانی گرفته شدهاست.
نیشابور در دوره ساسانی از چند نظر اهمیت فراوان داشت. نخست اینکه در سرحدات شمال شرق ایران و مرکزی برای تجمع نیروهای ایرانی بود که در مقابل هجوم اقوام آسیای میانه و فراسوی ان بایستند و از مرزهای نگهداری کنند. همچنان که پیروز شاهپور (انبار) این نقش را در غرب ایران بازی میکرد. اهمیت مذهبی این شهر به واسطه ن*زد*یک*ی به آتشکده آذربرزین مهر، آن را در ردیف کاریان و گنجک قرار داده بود. نیشابور از نظر تجاری، سیراف شمال شرق ایران و از نظر صنعت همچون ایوان کرخه و از نظر پزشکی همانند گندیشاپور بود که یزدگرد اول برای مداوای خود صدها کیلومتر را طر کرد تا به چشمه شفابخش آن – چشمه سبز – برسد. ثروت، موقعیت و همچنین ایستادگی مردمان نیشابور در مقابل دشمنان ایران موجب تهاجمات مکرر به این شهر و خرابیهای پی در پی آن گردید. یورش افراسیاب تورانی، اسکندر مقدونی، غزها، مغولها و افغانها ویرانیهای گسترده و قتلعام وسیع مردمان این شهر را در پی داشت. تا جایی که مغولها ابنیه و عمارت شهر را از بیخ خ*را*ب و زمینش را شخم کردند. علاوه بر عوامل انسانی، عوامل طبیعی مانند زلزله بر این مصائب افزود. لیکن این شهر برخلاف دیگر شهرهای ساسانی که برای همیشه خاموش شدند، استوار و پابرجا ماند. شاید همین مسئله مجب شدهاست که لایههای باستانی آن با ساختوسازهای ادوار بعد از بین برود و آثاری از آنها مانند دیگر شهرهای ساسانی برجای نماند. افزون بر این، بعد از حمله مغول جماعتی فرصتطلب و سودجو حق اصطخراج دفاین نیشابور را به سالی ۳۰ هزار دینار از عوامل خوارزمشاه اجاره میکردند. این کیفیت هم علت دیگری برای خرابی اساسی نیشابور شد و کار به آنجا رسید که حتی یک دیوار از آن شهر بر پا نماند. حاکم نیشابوری (متوفی ۴۰۵ هجری) چگونگی ساخت شهرش را چنین توصیف کردهاست: وی [شاپور اول] با لشکری جرار بر آن اتراک رفت و به محرابه و مقاتله، ایشان را از ملک ایران خارک کرد و باز به نیشابور آمده و اینجا مقام نمود و بنای شهر، عمارت متصل به قهندز و اقامه شهرستان اخراج و ابراج و تشیید اساس فرمود و محلات و عمارت به هم وصل کرد و خندق شهر و قهندز به هم متصل کرد. وی بر چهار جانب شهر، چهار دروازه مرتب داشت شرقی، غربی، جنوبی، شمالی. مهندسان را فرمود و طریق بنا به ایشان نمود تا چندان بنا نهادند که چون آفتاب طلوع کرد، شعاع آن از چهار دروازه شهر طلوع کردی و آن عجایب بناها بود و به وقت غروب از چهار دروازه، آفتاب در نظر بودی که پوشیده شدی.
در زمان شاهپور یکم در خراسان جنگی درگرفت که با پیروزی شاهپور پایان یافت. از این رو او دستور داد بر آبادی محل پیروزی بیفزایند و شهری از نو بنا کنند و آن را نیوشاپور یا نوشاپور نامید، یعنی شاپور نیک و رادمرد یا شهر زیبای شاپور بعدها این نام کوتاه شد و به صورت نیشابور درآمد. عربها آن را عربی کرده «نیسابور» خواندند. شاپور اول پس از لشکرکشی به شرق ایران و شکست پهله چک تورانی دستور داد تا در محل درگیری که خراسان بود، شهری بنا شود. وی این شهر را «نیوشاپور» نامید که بعدها به نیشاپور مشهور شد. این شهر در منابع و متون کهن به نامهای ابرشهر، اپرشهر و در متون متأخرتر به نیشابور از آن یاد شدهاست. در منابع ارمنی سده ششم و هفتم میلادی این نام صورت اپرشخره (Aparasxarh)، اپرشهر آمده و به نظر مارکوارت این کلمه از اپرنک (اپرنوی یوناین، Aparnoi)نام یکی ا سه قبیله بنیانگذار دولت اشکانی گرفته شدهاست.
نیشابور در دوره ساسانی از چند نظر اهمیت فراوان داشت. نخست اینکه در سرحدات شمال شرق ایران و مرکزی برای تجمع نیروهای ایرانی بود که در مقابل هجوم اقوام آسیای میانه و فراسوی ان بایستند و از مرزهای نگهداری کنند. همچنان که پیروز شاهپور (انبار) این نقش را در غرب ایران بازی میکرد. اهمیت مذهبی این شهر به واسطه ن*زد*یک*ی به آتشکده آذربرزین مهر، آن را در ردیف کاریان و گنجک قرار داده بود. نیشابور از نظر تجاری، سیراف شمال شرق ایران و از نظر صنعت همچون ایوان کرخه و از نظر پزشکی همانند گندیشاپور بود که یزدگرد اول برای مداوای خود صدها کیلومتر را طر کرد تا به چشمه شفابخش آن – چشمه سبز – برسد. ثروت، موقعیت و همچنین ایستادگی مردمان نیشابور در مقابل دشمنان ایران موجب تهاجمات مکرر به این شهر و خرابیهای پی در پی آن گردید. یورش افراسیاب تورانی، اسکندر مقدونی، غزها، مغولها و افغانها ویرانیهای گسترده و قتلعام وسیع مردمان این شهر را در پی داشت. تا جایی که مغولها ابنیه و عمارت شهر را از بیخ خ*را*ب و زمینش را شخم کردند. علاوه بر عوامل انسانی، عوامل طبیعی مانند زلزله بر این مصائب افزود. لیکن این شهر برخلاف دیگر شهرهای ساسانی که برای همیشه خاموش شدند، استوار و پابرجا ماند. شاید همین مسئله مجب شدهاست که لایههای باستانی آن با ساختوسازهای ادوار بعد از بین برود و آثاری از آنها مانند دیگر شهرهای ساسانی برجای نماند. افزون بر این، بعد از حمله مغول جماعتی فرصتطلب و سودجو حق اصطخراج دفاین نیشابور را به سالی ۳۰ هزار دینار از عوامل خوارزمشاه اجاره میکردند. این کیفیت هم علت دیگری برای خرابی اساسی نیشابور شد و کار به آنجا رسید که حتی یک دیوار از آن شهر بر پا نماند. حاکم نیشابوری (متوفی ۴۰۵ هجری) چگونگی ساخت شهرش را چنین توصیف کردهاست: وی [شاپور اول] با لشکری جرار بر آن اتراک رفت و به محرابه و مقاتله، ایشان را از ملک ایران خارک کرد و باز به نیشابور آمده و اینجا مقام نمود و بنای شهر، عمارت متصل به قهندز و اقامه شهرستان اخراج و ابراج و تشیید اساس فرمود و محلات و عمارت به هم وصل کرد و خندق شهر و قهندز به هم متصل کرد. وی بر چهار جانب شهر، چهار دروازه مرتب داشت شرقی، غربی، جنوبی، شمالی. مهندسان را فرمود و طریق بنا به ایشان نمود تا چندان بنا نهادند که چون آفتاب طلوع کرد، شعاع آن از چهار دروازه شهر طلوع کردی و آن عجایب بناها بود و به وقت غروب از چهار دروازه، آفتاب در نظر بودی که پوشیده شدی.