*کنکورکرونا*
#حرف_حساب
یک طوریمان هست انگار!
چرا نق میزنیم سر آن بیچارههایی که رفتند شمال؟
چرا غر میزنیم به کسانی که الکیالکی صد تا ماسک میخرند و نود و نه تایش را قایم میکنند و آن یکدانه را هم آنقدر میزنند روی صورتشان تا پاره شود؟
چرا مسخره میکنیم آن بندهخدا را که دستکش میپوشد و دیگر با خیال راحت صورتش را میخاراند و نان بر میدارد و اسکناس میشمارد و سطل زباله را جابهجا میکند؟
من و تو مسخرهایم!
من و تو قاطی داریم!
گناه نه به گر*دن اوست که میگوید بروید ضریح ل*ی*سی بزنید، نه آن بدبختی که میگوید قبل از خواب دو تا ش*ات بزنید!
گناه گر*دن ماست!
بچه را فرستادیم دبستان فرهنگ و توی دبستان همینطوری *یا بخت و یا اقبال* آمده بالا. املایش را غلط نوشته، *خندیدیم*. دستش را توی دماغش کرده، *خندیدیم*. مداد دزدیده *خندیدیم*.
بزرگ شده. با تلفن اداره معامله ماشین و خانه کرده، *خندیدیم*. توی مغازه ج*ن*س را دولا و پهنا فروخته، *خندیدیم*. سرکارش بوی تخم مرغ آبپزش تا ظهر توی سالن و اتاقها پیچیده، *خندیدیم* . گزارش اشتباه داده، *خندیدیم*.
ورود ممنوع رفته، پارک دوبل کرده، متلک گفته، مسواک نزده، فحش داده، آشغال ریخته، به درخت تاب بسته، لاکپشت را جای ماهیگلی فروخته، محیط زیست را نابود کرده، حیوانات را پشت ماشین بسته و ما *خندیدیم* ، *خندیدیم* ، *خندیدیم* ، *خندیدیم*.
نه یک کار فرهنگی، نه آموزش آداب اجتماعی، نه ادبی، نه هنری، ولش کردیم همینطور خودروو (دو تا وو گذاشتم تا با خودرو اشتباه نشود، فردا خودرو سازها شاکی بشوند) همینطور خودروو با هم رشده کردهاند. شدهاند کلونی *خودآموزان بد فرهنگ*
حالا کرونا آمده از این *خودآموزان بد فرهنگ* میخواهد کنکور بگیرد.
فکر کن صد تا بچۀ هفت ساله را بیاندازی توی یک سوله و کتابهای دبستان و دبیرستان را هم بریزی جلوشان *بدون معلم*. در سوله را ببندی و دوازده سال بعد در را بازکنی و ببریشان سر کنکور بنشانیشان.
*چه میشود؟*
*کرونا* حالا شده *کنکور* ما.
تا حالا موضوعی به این گستردگی نداشتیم که همه را درگیر کند، برای همین حالیمان نمیشد. یعنی درد میگرفت ولی زود ول میکرد.
یادتان هست کنار *پلاسکو* میرفتند روی ماشین آتشنشانی سلفی میگرفتند؟
راه حلش غر و نق و داد و بیداد نیست، دستورالعمل و فحش و ناسزا هم نیست.
*کرونا را ول کنید فعلا*
نفس عمیق بکشید. بگذارید بروند شمال، فعلا بدبختمان بکنند، جگرمان را له بکنند. دقمان بدهند.
بعد که برگشتند سر فرصت ما بنشینیم و به *کتاب* فکر کنیم، به *مطالعه*، به *فرهنگ* ، به *آموزش*.
*بعدا ببینیم باید خاک کتابهای خاک خورده را چهطور بریزیم روی سرمان*!
دیدید که توی این روزها *پل چند طبقه* و حساب مالامال از پول و آسفالت چند لایه و فرهنگسرا با نمای آلوبوند و آجرنما و سنگ تراورتن *کافی نیست* !
دیدید *جلسهها* بیهودهاند و دستورالعملها کم کارآمد!
دیدید سمت و پست و مقام در مقابل کرونا ضعیف است؟
دیدید آنچه کمک میکند فرهنگ است، کتاب است!
دیدید آنان که گلو پاره میکردند که *باباجان؛* کار فرهنگی فقط جشن و جُنگ و فستیوال و شوت و شافتک نیست، درست میگفتند!
دیدید امروز اهالی کتاب و فرهنگ و معرفت و شعورند که در صف مقدم میجنگند!
دیدید در و دیوار و پنجره و ماشین کار نمیکند؟
امروز *انسان و انسانیت* کار میکند و انسانیت انسان با *فرهنگ و معرفت* نیرو میگیرد.
همین!
زیاده عرضی نیست، ببخشید.
???????????چقدر این متن توتست مشغله ذهنی منو کم کنه امیدوارم به دردتون بخورهkonkorzabann
#حرف_حساب
یک طوریمان هست انگار!
چرا نق میزنیم سر آن بیچارههایی که رفتند شمال؟
چرا غر میزنیم به کسانی که الکیالکی صد تا ماسک میخرند و نود و نه تایش را قایم میکنند و آن یکدانه را هم آنقدر میزنند روی صورتشان تا پاره شود؟
چرا مسخره میکنیم آن بندهخدا را که دستکش میپوشد و دیگر با خیال راحت صورتش را میخاراند و نان بر میدارد و اسکناس میشمارد و سطل زباله را جابهجا میکند؟
من و تو مسخرهایم!
من و تو قاطی داریم!
گناه نه به گر*دن اوست که میگوید بروید ضریح ل*ی*سی بزنید، نه آن بدبختی که میگوید قبل از خواب دو تا ش*ات بزنید!
گناه گر*دن ماست!
بچه را فرستادیم دبستان فرهنگ و توی دبستان همینطوری *یا بخت و یا اقبال* آمده بالا. املایش را غلط نوشته، *خندیدیم*. دستش را توی دماغش کرده، *خندیدیم*. مداد دزدیده *خندیدیم*.
بزرگ شده. با تلفن اداره معامله ماشین و خانه کرده، *خندیدیم*. توی مغازه ج*ن*س را دولا و پهنا فروخته، *خندیدیم*. سرکارش بوی تخم مرغ آبپزش تا ظهر توی سالن و اتاقها پیچیده، *خندیدیم* . گزارش اشتباه داده، *خندیدیم*.
ورود ممنوع رفته، پارک دوبل کرده، متلک گفته، مسواک نزده، فحش داده، آشغال ریخته، به درخت تاب بسته، لاکپشت را جای ماهیگلی فروخته، محیط زیست را نابود کرده، حیوانات را پشت ماشین بسته و ما *خندیدیم* ، *خندیدیم* ، *خندیدیم* ، *خندیدیم*.
نه یک کار فرهنگی، نه آموزش آداب اجتماعی، نه ادبی، نه هنری، ولش کردیم همینطور خودروو (دو تا وو گذاشتم تا با خودرو اشتباه نشود، فردا خودرو سازها شاکی بشوند) همینطور خودروو با هم رشده کردهاند. شدهاند کلونی *خودآموزان بد فرهنگ*
حالا کرونا آمده از این *خودآموزان بد فرهنگ* میخواهد کنکور بگیرد.
فکر کن صد تا بچۀ هفت ساله را بیاندازی توی یک سوله و کتابهای دبستان و دبیرستان را هم بریزی جلوشان *بدون معلم*. در سوله را ببندی و دوازده سال بعد در را بازکنی و ببریشان سر کنکور بنشانیشان.
*چه میشود؟*
*کرونا* حالا شده *کنکور* ما.
تا حالا موضوعی به این گستردگی نداشتیم که همه را درگیر کند، برای همین حالیمان نمیشد. یعنی درد میگرفت ولی زود ول میکرد.
یادتان هست کنار *پلاسکو* میرفتند روی ماشین آتشنشانی سلفی میگرفتند؟
راه حلش غر و نق و داد و بیداد نیست، دستورالعمل و فحش و ناسزا هم نیست.
*کرونا را ول کنید فعلا*
نفس عمیق بکشید. بگذارید بروند شمال، فعلا بدبختمان بکنند، جگرمان را له بکنند. دقمان بدهند.
بعد که برگشتند سر فرصت ما بنشینیم و به *کتاب* فکر کنیم، به *مطالعه*، به *فرهنگ* ، به *آموزش*.
*بعدا ببینیم باید خاک کتابهای خاک خورده را چهطور بریزیم روی سرمان*!
دیدید که توی این روزها *پل چند طبقه* و حساب مالامال از پول و آسفالت چند لایه و فرهنگسرا با نمای آلوبوند و آجرنما و سنگ تراورتن *کافی نیست* !
دیدید *جلسهها* بیهودهاند و دستورالعملها کم کارآمد!
دیدید سمت و پست و مقام در مقابل کرونا ضعیف است؟
دیدید آنچه کمک میکند فرهنگ است، کتاب است!
دیدید آنان که گلو پاره میکردند که *باباجان؛* کار فرهنگی فقط جشن و جُنگ و فستیوال و شوت و شافتک نیست، درست میگفتند!
دیدید امروز اهالی کتاب و فرهنگ و معرفت و شعورند که در صف مقدم میجنگند!
دیدید در و دیوار و پنجره و ماشین کار نمیکند؟
امروز *انسان و انسانیت* کار میکند و انسانیت انسان با *فرهنگ و معرفت* نیرو میگیرد.
همین!
زیاده عرضی نیست، ببخشید.
???????????چقدر این متن توتست مشغله ذهنی منو کم کنه امیدوارم به دردتون بخورهkonkorzabann