خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

دلنوشته تمام نوشتِ دلبرانه| پرتوِماه کاربر انجمن تک رمان

ساعت تک رمان

پرتوِماه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-22
نوشته‌ها
12
کیف پول من
844
Points
20
به نام خدایی که تو را آفرید، معجزه‌ی شیرین روزهای تلخ

نام دلنوشته:
•تمام نوشتِ دِل*بَرآنِه•
نام نویسنده:
پرتوِماه
ژانر:
عاشقانه
•تقدیم به تویی که می‌دانی قشنگ‌ترین آدم زندگی منی•

مقدمه:
معتقد بودم بعضی آدم‌ها ذاتا دلبرند. اصلاحیه زدی که بعضی آدم‌ها فقط برای بعضی ذاتا دلبرند. و چقدر آن بعضی به دل خوش می‌نشیند. اگر جز من دل و دین همه را می‌بردی با حسادت خواستن تو فقط برای خودم چگونه سر می‌کردم؟ و تو برای من همان بعضی هستی، می‌دانی که؟
کلامت، رفتارت، وجودت همه و همه هر لحظه مرا دلداده‌ و شیدا تر از پیش می‌کند. دلبرانه‌هایت را با حسادت تمام متعلق به خود می‌دانم. به تو که می‌رسم ناخوداگاه همه ناز می‌شوم و رندانه احساسم را رو می‌کنم، مبادا از دلبری‌هایت کم بیاورم. به من که می‌رسی دلبرترین آدمیان می‌شوی. به تو که فکر می‌کنم سراسر وجودم قلب می‌شود و به تپش می‌افتد. به من که فکر می‌کنی لبخندت کش می‌آید. پای این ر*اب*طه تا ابد باید ایستاد. من به تو دلبسته‌ام و تو مرا دوست می‌داری. پس بیا باهم پا به مرز نیستی گذاریم.
((از تو آنی، دل دیوانه من غافل نیست
این که در س*ی*نه من هست تو هستی دل نیست- عماد خراسانی))



پ.ن
به دلیل علاقه وی درون دلنوشته اشعار زیادی به کار برده شده از شاعران مختلف که سعی شده نام شاعر نیز ذکر شود...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

آخرین ویرایش:

پرتوِماه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-22
نوشته‌ها
12
کیف پول من
844
Points
20
•و تو تا آخر بخوان دوستت دارم•

خواننده‌ی نغمه‌هایم سنتور واژگان در دست، می‌نوازم تمام نوشت دلبرانه‌ام را.
میان تمام کوتاه گفتن‌هایم این بار برایت طولانی می‌نوازم؛ دوستت دارم.
نغمه‌ی این دوست داشتن درون نگاهمان می‌پیچد و روی لبانمان کش می‌آید و به دل قلب خوش می‌نشیند.
و من و تو میان آواها، در لبخندهایمان گم خواهیم شد بی‌آنکه بلیط برگشتی گرفته باشیم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

پرتوِماه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-22
نوشته‌ها
12
کیف پول من
844
Points
20
•بساط دلبری•

دست فروشی می‌شوم که میان بازار رنگارنگ و مغازه‌های خیره کننده‌ی دلت بساط دلبری‌ام را پهن می‌کنم. کلمات را اکلیل می‌پاشم و در بساطم می‌چینم. احساس را تاب می‌دهم، می‌پیچانم و حالت می‌دهم. به شکل فرفره که درآمد میان دلت می‌گردانمش. فرفره‌ی احساس می‌چرخد و می‌چرخد و میان نگاهت فرود می‌آید. دستت نوازش می‌شود و رویش گل می‌پاشد. از میان مغازه‌ها، نگاهت من را و بساطم را و اکلیل‌های وجودم را برمی‌گزیند. و لبخند من چه خوش می‌درخشد میان دلبری چشمانت. گرداگردت می‌چرخم و می‌خوانم:
((با آن همه دلداده دلش بسته ی ما شد
ای من به فدای دل دیوانه پسندش- سیمین بهبهانی))
و تو می‌دانی چه ذوقی میان نگاهم پر می‌گیرد و در شعر می‌پیچد و روانه‌ی کوی تو می‌گردد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

پرتوِماه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-22
نوشته‌ها
12
کیف پول من
844
Points
20
•اولین برخوردنم به تو•

اولین بار که به تو برخوردم حتی در خواب هم نمی‌دیدم که چنین لبخند‌هایت دلبرانه باشد! همان لبخندها که چون پنیر پیتزا روی صورتت کش می‌آمد و با هر کشش دل و دینم را به باد می‌داد.
اولین بار که به تو برخوردم پایتخت سرزمین وجودم تفاوتت را حس کرد. تنها کسی بودی که در این بیست سال در همان نخست دیدار مستقیم خواستنت را بر ل*ب راندم. پا پس نکشیدی و من قرص‌تر شدم برای دلدادگی. ولی باور کن این دیوانه دل به ذهنش خطور هم نمی‌کرد با تو به مرز نیستی قدم گزارد.
سکه سکه محبت خرج لوله کشی دل نمودیم. آخ که چه روزهایی بود میان چاله چوله‌های آب دل بی لوله کشی سر کردن. تک به تک سلول‌های قلب شکایت‌ نامه‌های پی در پی روانه می‌کردند. تو که آمدی خزینه دار دل، دل کند از خروار خروار سکه‌ی ضرب شده با نقش محبت!
اولین بار که به تو برخوردم، فرشته‌ای می‌دیدمت که می‌توانستی تیرگی‌ها را بشویی. غافل از اینکه تو خود نور بودی. من قمری دلشکسته و تاریک گرداگرد زندگی می‌چرخیدم و غم می‌سرودم. تو خورشیدم شدی به من نور تاباندی و مرا درخشان و دوست داشتنی جلوه دادی.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

پرتوِماه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-22
نوشته‌ها
12
کیف پول من
844
Points
20
•قرار روزهای بی‌قراری•

در دلم تویی. در سرم تویی. کبدم تو را ذخیره می‌کند برای روزهای سخت. شش‌هایم چون اکسیژن تو را می‌بلعند. گلوکز مغزم شده‌ای و رگ‌هایم همه تو را فریاد می‌زنند. قرار روزهای بی‌قراری‌ام چگونه از من چنین مفتونی ساخته‌ای؟
آرامشم تویی. وقتی نیستی انگار کل وجودم چیزی را گم کرده؛ چیزی بس عظیم که بهم میریزد دنیایم را. وقتی می‌آیی و برایم شیرین سخنی می‌کنی و بیش از پیش دل می‌ربایی بی‌قراری‌ها پوچ می‌شوند. کنار تو یک خط درمیان پیچ دهانم شل و نیشم گشاد می‌شود. چه کرده‌ای با من که اینگونه دوستت می‌دارم؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا