معرفی کتاب کتاب دو دختر کوچولوی آبی پوش از مری هیگینز کلارک

[zahra jafarian]

در آغاز کتاب دو دختر کوچولوی آبی پوش، مارگارت و استیو فراولی، والدین آمریکایی، در حالی که زمان زیادی از برگزاری جشن تولد سه سالگی دختران دوقلویشان نگذشته به خانه بازمی‌گردند و با حضور پلیس در خانه و جای خالی فرزندانشان مواجه می‌شوند. آن‌ها متوجه می‌شوند که دخترانشان گروگان گرفته شده‌اند و سارقان در ازای آزادی آن‌ها مبلغ هنگفتی را طلب می‌کنند. مری هیگینز کلارک در این رمان جنایی، جریانات پیش‌آمده پس از این واقعه را تعریف می‌کند.

درباره‌ی کتاب دو دختر کوچولوی آبی پوش
کتاب دو دختر کوچولوی آبی پوش (Two Little Girls in Blue) داستان ربوده شدن دو خواهر دوقلوی سه‌ساله به نام‌های کتی و کلی فراولی را روایت می‌کند. مری هیگینز کلارک (Mary Higgins Clark) نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز، داستان را با مطلع شدن والدین کتی و کلی از ربوده شدنشان آغاز می‌کند. آن‌ها پس از اینکه از مهمانی باز می‌گردند متوجه می‌شوند در زمان غیبتشان، دو فرزند دوقلویشان به وسیله‌ی سارقین به گروگان گرفته شده‌اند و آن‌ها در ازای آزادی کودکان، از والدین هشت میلیون دلار پول نقد می‌خواهند. پدر و مادر کودکان، پس از تهیه کردن پول، به سراغ فرزندانشان رفته و در کمال تعجب و وحشت، تنها کلی را در ماشین پیدا می‌کنند و با جسد راننده و نامه‌ی خودکشی‌اش مواجه می‌شوند که در آن نوشته شده کتی، از روی غفلت و ناآگاهانه کشته شده و راننده پس از انداختن جسد دختر در دریا، جان خود را گرفته است. اما اوضاع زمانی پیچیده می‌شود که در مراسم خاکسپاری کتی، کلی به مادرش می‌گوید که خواهرش از یکی از حضار می‌ترسد. در آغاز، فقط مارگارت باور دارد که دخترهایش از طریق تله‌پاتی باهم در ارتباط هستند، اما با گذشت زمان و جدی‌تر شدن اخطارهای کلی، پلیس اف‌بی‌آی وارد ماجرا شده و سعی می‌کند به امید پیدا کردن کتی یا سارقان، سرنخ‌های دختر را دنبال کند...

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[zahra jafarian]

تا به حال برایتان پیش آمده که بدون دلیل خاصی احساس بدی درباره‌ی اتفاق یا شخصی داشته باشید و در کمال تعجب، پس از مدتی متوجه شرارت آن اتفاق یا آن فرد بشوید؟ تا به حال اتفاق افتاده که پس از سال‌ها به یاد دوستی قدیمی افتاده و با نگرانی جویای حالش بشوید و ناگهان بشنوید که پیش‌آمد یا اتفاق بدی برای دوستتان افتاده است؟ یا شاید مانند نویسنده شنیده باشید که مادرتان درباره‌ی نحسی یک اتفاق یا یک شخص به شما هشدار می‌دهد و پس از مدتی در کمال ناباوری به دقت و صحت حس ششم مادرتان ایمان بیاورید؟ پس حتماً این خرافه و باور عمومی هم به گوشتان خورده که دوقلوهای همسان می‌توانند از طریق تله‌پاتی و از راه دور باهم ارتباط برقرار کنند. این مسائل تا حدی برای مری هیگینز کلارک جذاب بود که تصمیم گرفته یکی از آثارش را حول محور آن بنویسد. این نویسنده‌ی خلاق در مقدمه‌ی کتاب خود می‌نویسد که سال‌هاست پدیده‌ی تله‌پاتی ذهنش را به خود مشغول کرده و حتی اثر الهام‌بخش این پدیده را می‌توان در دیگر آثار این نویسنده هم دید. اما موضوعی که به خصوص برای نویسنده جذاب است و الهام‌بخش نگارش این داستان بوده، موضوع تله‌پاتی میان دوقلوهاست.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[zahra jafarian]

ماری هیگینز کلارک، برای نوشتن این کتاب علاوه بر مطالعه‌ درباره‌ی طبیعت ر*اب*طه‌ی دوقلوها و بررسی پژوهش‌های روانکاوی درباره‌ی تله‌پاتی و روابط خاص خواهران و برادران دوقلو، از تجربه و دانش نیروهای پلیس و ماموران اداره‌ی فدرال برای نوشتن این کتاب کمک گرفته تا اثری هرچه جذاب‌تر و باورپذیرتر را خلق کند. او در یادداشت خود در ابتدای کتاب از این منابع نام برده و از آن‌ها تشکر به عمل آورده است.

چه به واقعیت داشتن پدیده‌ی تله‌پاتی و حس ششم باور داشته باشید و چه آن را ناشی از خرافه و یاوه‌گویی‌های غیرعلمی بدانید، در هر صورت شکی نیست که از مطالعه‌ی این رمان جنایی هیجان‌انگیز و خواندنی ل*ذت خواهید برد.

گفتنی است که کتاب دو دختر کوچولوی آبی پوش توسط فرزام حبیبی اصفهانی به فارسی برگردانده شده است.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[zahra jafarian]

در نکوداشت کتاب دو دختر کوچولوی آبی پوش
وحشت‌انگیز ... این داستان که با اولین اثر کلارک، «بچه‌ها کجا هستند»، رقابت می‌کند، بدون شک هر پدر و مادری را به وحشت خواهد انداخت. (پابلیشرز ویکلی)
اقتباس سینمایی از کتاب دو دختر کوچولوی آبی پوش
گفتنی است که رمان حاضر در سال 2014 به فیلمی سینمایی با همین عنوان بدل شده است.

کتاب دو دختر کوچولوی آبی پوش برای چه کسانی مناسب است؟
مطالعه‌ی کتاب دو دختر کوچولوی آبی پوش را به تمام دوست‌داران ادبیات داستانی و به‌خصوص علاقه‌مندان به داستان‌های جنایی پیشنهاد می‌کنیم.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[zahra jafarian]

در بخشی از کتاب دو دختر کوچولوی آبی پوش می‌خوانیم
هیچ راهى وجود نداشت که به ارائه‌ی آخرین اخبار از دزدیدن بچه‌ها، صورت خوشى داد. دوشنبه شب به والتر کارلسون تلفنى شد و متعاقب آن، او به اتاق نشیمن، جایى که مارگریت و استیو فرولى در آن جا در کنار هم روى کاناپه نشسته بودند، رفت. با لحنى عارى از خشنودى گفت: "یک ربع پیش، بچه دزد به بخش اخبار شامگاهى سى. بى. سى تلفن زده و آن‌ها همین الان دارند دوباره آن را پخش مى‌کنند. همان نوارى که امروز صبح در برنامه‌ى "کتى کوریک" پخش شد، با یک چیزى اضافه‌تر."

و هنگامى که تألم نقش بر بسته بر چهره‌ى آن دو را در موقع شنیدن صداى کودکانه‌اى که مى‌گفت ما مى‌خواهیم برگردیم خانه دید، بى‌اختیار احساس کرد که دارد سوختن دو موجود بى‌گناه را در پاتیلى پر از روغن تماشا مى‌کند.

مارگریت زمزمه کرد: "یکى... "

صداى گریه‌ى دوقلوها باعث شد تا حرفش را نیمه تمام بگذارد. صورتش را با دستانش پوشاند: "نمى‌توانم... نمى‌توانم. "

آنگاه صدایى خشن و آشکارا تغییر داده شده غرید: "گفتم هشت میلیون، همین حالا مى‌خواهمش. این، آخرین مهلت است. "

والتر کارلسون گفت: "جاى امیدوارى است که بچه دزدها با ما ارتباط برقرار مى‌کنند. شما اطمینان دارید که دخترها زنده‌اند. ما پیدایشان مى‌کنیم. "

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان